loading...
پارسی لایف
سخنی با بازدید کنندگان

  با سلام


 

 خدمت بازدیدکنندگان محترم 



 امیدوارم لحظات خوشی رو داشته باشید!!!!


   

 دوستتون دارم


  نامدار   

                  

                    


نامدار بازدید : 78 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

با استناد به منابع روایی و تاریخی به 4 نقل تاریخی درباره محل دفن حضرت فاطمه اشاره کره است که می خوانید.

حضرت فاطمه زهرا(س) به حضرت علی(ع) سفارش کرد که قبرش را پنهان سازد تا دلیل و شاهدی بر ستم‌های روا شده بر او باقی گذارد و مخالفت و مبارزه خویش را با غاصبان و خلافکاران جاوید سازد. آن حضرت نیز وی را شبانه دفن کرد و موضع قبرش را پنهان ساخت.

در مورد محل دفن حضرت فاطمه(س) چهار قول وجود دارد:

1. برخی مزارش را در بقیع می‌دانند؛ از جمله اربلی در کشف الغمه و سیدمرتضی در عیون المعجزات. اهل سنت نیز بر این باورند. آنان مزاری را که در کنار مرقد چهار امام قرار دارد، مدفن فاطمه زهرا(س) می‌دانند. علامه مجلسی می‌نویسد: چون علی، فاطمه را به مصلّا آورد و نماز خواند، دست‌ها را به سوی آسمان بلند کرد و گفت پروردگارا! اینک فاطمه دختر پیامبر توست که او را از ظلمات دنیا به سوی نورانیّت آخرت حمل کردم. در این وقت، منادی ندا در داد که بقعه بقیع، محل دفن است و به سوی آن بروید. وقتی امیرالمؤمنین به آنجا رسید، دید قبری ساخته و لحدی پرداخته‌اند. پس پیکر فاطمه را آنجا به خاک سپرد.

ابن جوزی هم می‌نویسد: فاطمه در بقیع مدفون است و این مطلب را شاید از آنجا استفاده کرده‌اند که علی بن ابی‌طالب صورت چهل قبر جدید را در بقیع احداث کرد و چون مخالفان خواستند قبور جدید را مورد تعرّض قرار دهند، آن حضرت عصبانی شد وآنها را تهدید به قتل کرد و با این وصف مشخص می‌شود که یکی از مزار‌ها به فاطمه(س) تعلق دارد.

علامه نور الدین سمهودی می‌گوید: ارجح آن است که تربت شریفش در بقیع است.(1) ولی گفته‌اند قبری که در بقیع وجود دارد، قبر فاطمه بنت اسد است نه حضرت فاطمه(س).

2. عده‌ای چون ابن سعد، صاحب طبقات، خاطرنشان کرده‌اند که فاطمه در خانه عقیل دفن شده ‌است.(2)

3. بعضی گفته‌اند آن بانو در روضه رسول خدا دفن است. مجلسی از محمد بن همام نقل کرده که وی گفت: علی، فاطمه را در روضه پیامبر مدفون ساخت، ولی آثار قبر را از بین برد. باز مجلسی از کنیز زهرا، فضه، نقل کرده است: در روضه پیامبر بر فاطمه نماز خواندند و او همان جا دفن شد.

شیخ طوسی می‌گوید: از جمله شواهدی که می‌توان برای این احتمال اقامه کرد، حدیثی است که از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: "بین قبر من و منبرم، روضه‌ای از روضه‌های بهشت وجود دارد".

شاهد دیگر اینکه نوشته‌اند: علی در روضه نبی اکرم(ص) بر فاطمه نماز خواند، سپس پیامبر را مخاطب ساخت و فرمود: سلام من بر تو و دخترت باد یا رسول الله که در جوارت دفن است.(3)

4. عده‌ای گفته‌اند: فاطمه را در خانه‌اش دفن کردند که قرائن و روایات زیادی این قول را تأیید می‌کند؛ از جمله اینکه حضرت علی پس از دفن بدن فاطمه، از جای برخاست و رو به قبر پیامبر گفت: "درود من و دخترت بر تو باد ای فرستاده الهی که اکنون دخترت در جوار تو فرود آمده است" و می‌دانیم که خانه فاطمه در مجاورت روضه پیامبر قرار داشت.(4)

شیخ صدوق (م 389) می‌نویسد: برایم ثابت شده که فاطمه را در خانه‌اش به خاک سپبرده‌اند و پس از آنکه مسجد را توسعه دادند، قبر آن بانو در مسجد واقع شد. من سالی که به سفر حج رفتم، در مدینه رو به سوی خانه فاطمه ـ که از استوانه رو به روی باب جبرئیل تا پشت خظیره مرقد نبوی است ـ کردم و در آنجا زیارت فاطمه را به جای آوردم.(5) سید محسن امین عاملی نوشته است: آن حضرت در خانه‌اش به خاک سپرده شد و این قول به صواب نزدیک‌تر است.

شیخ طوسی یادآور می‌شود: قبر فاطمه را در خانه پیامبر می‌توانی زیارت کنی و برخی او را در خانه‌اش مدفون می‌دانند. این دو قول از نظر من، به هم نزدیک‌اند و بهتر است حضرت در هر دو مکان زیارت شوند، ولی روایت دفن فاطمه در بقیع از صحت دور است.

نامدار بازدید : 63 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

 

نجات از شقاوت

تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است. 

منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى ‏دهد و راه هدایت مى‏ پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مى‏ گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله ‏اى است که همه‏ ى آنان که به خود آمده‏ اند، از آن مى‏ ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏ گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏ برند. 
  
لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏ کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مى ‏نمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. 

از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیه‏ السلام) در این رابطه مى‏ فرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(1)؛ اى ابا هارون! ما بچه‏ هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏ کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است. 

و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏ شود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.

دورى شیطان و خشنودى خدا

شیطان همواره دشمن دیرینه‏ ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است. بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس ‏زنان تسلیم شوند، و عده‏ اى اندک در تلاش ‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد. 

وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادت‎هاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حق تعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است. 

یکى از راه‎هایى که مى‏ تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه‏(علیهاالسلام) است. امام باقر (علیه‏السلام) مى‏ فرماید: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان»(2)؛ هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى ‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى ‏نماید.

از امام صادق(علیه‏ السلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خود مى‏ خوابد، فرشته‏ ی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مى‏ آیند، پس فرشته به او مى‏ گوید: 
روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏ راند و از او دور مى‏ کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏ آید و او را امر به گناه مى‏ کند و ملک او را به خیر امر مى‏ کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏ کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه ‏ى عملش مى‏ نویسد.(3)

برائت از دوزخ و نفاق
 
بنا بر روایت امام صادق(علیه‏السلام)، تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از جمله‏ ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده است: 
«تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثیرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(4)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى.

لذا تسبیحات صدیقه‏ ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏ گردد.

نامدار بازدید : 67 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

"استیو لودوین" برخلاف دیگر انسان های دنیا از مار به هیچ عنوان ترس ندارد و سم مار را به عنوان بهترین دوست خودش می داند.
مارها انسان های زیادی را در طول سال می کشند و سم آن ها یکی از وحشتناک ترین موادی است که می تواند وارد خون انسان شود و بسیاری از مردم دنیا از این خزنده بسیار وحشت دارند. 

"استیو لودوین" برخلاف دیگر انسان های دنیا از مار به هیچ عنوان ترس ندارد و سم مار را به عنوان بهترین دوست خودش می داند.  او می گوید سالانه 100 هزار نفر از سم مار می میرند ولی من بدنم در مقابل تمامی سم ها مقاوم است.
 
این  جوان 42 ساله که در کالیفرنیا زندگی می کند هر هفته سم مارهای مختلف را وارد بدنش می کند اما هیچ کدام روی او تاثیری ندارد و تنها قوی ترین سم ها کمی سردرد را برای او به همراه دارند. "باشگاه خبرنگاران"

او در خانه 25 مار واقعا کشنده نگهداری می کند و سم آن ها را بسیار دوست دارد. استیو می گوید من همچنان به دنبال مارهای کشنده هستم تا شاید آن ها بتوانند من را کمی از پا بیاندازند. 

او می گوید 23 سال پیش برای اولین بار سم مارها را وارد بدنش کرد و از آن زمان متوجه شد در مقابل سم مار مقاوم است. او همچنین اعتقاد دارد روزی به همه ویروس ها و سم های دنیا مقاوم خواهد شد.
نامدار بازدید : 54 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

گزنه نیوزلندی می تواند افرادی که از کنارش رد می شوند را هم مسموم کند و آن ها را بکشد اما این گیاه تنها یکی از ترسناکترین گیاهان دنیا است.
برخی از گیاهان هستند که می توانند انسان ها را مسموم کنند و حتی برخی دیگر دست زدن به آن ها نیز باعث بروز مشکلاتی مانند عفونت های مختلف در بدن می شود. در میان دسته گیاهان سمی بخشی هستند که حتی نزدیک شدن به آن ها نیز می تواند کشنده باشد. این گیاهان که در طبیعت نیز پیدا می شوند به ترسناک ترین گیاهان دنیا مشهور شده اند.
** Red Tide 

ترسناک ترین و البته بزرگترین قاتل حیوانات دریایی گیاهی به نام "Red Tide "است که سمی قوی را از خود ساتع می کند. در زمان های مشخصی از سال در برخی از ساحل های اقیانوس های آرام و اطلس این جلبک های قرمز نمایان می شوند و تنها نزدیک شدن به آن ها می تواند حیوانات را از بین ببرد. بسیاری از مرگ های دسته جمعی به علت وجود همین جلبک ها است. "باشگاه خبرنگاران"

** Spurge Laurel

یکی از بی رحم ترین گیاهان دنیا را می توانید در هر جنگلی ببینید. این گیاه برگ های سبز و نرمی دارد که بسیار زیبا هم هستند اما در پشت این زیبایی با خشونت رفتار می کنند. دست زدن و یا حمل و نقل اشتباه این گیاه می تواند باعث بروز خونریزی های داخلی و از کار افتادن عضلات ظرف چند ساعت شود. این نشانه ها به سرعت انسان ها را به سمت مرگ راهی می کنند. درمان برای این گیاه بسیار کم است و البته درمان آن بسیار دردناک نیز هست. 

** گزنه نیوزلندی


گزنه یکی از دردناک ترین گیاهانی است که می توانید در دنیا پیدا کنید ولی نوع نیوزلندی آن واقعا شگفت انگیز  و ترسناک است. این گزنه حتی با قدم زدن در کنارش هم شما را مسموم و به سرعت می کشد. این درخت ها می تواند تا سه متر رشد کنند و البته برای آنکه به شما آسیبی وارد نکند باید از لباس ها خاصی استفاده کنید. 

** توت سیاه هیمالیا

 

یکی از مظلوم ترین گیاهان کشنده دنیا در کوه ها هیمالیا زندگی می کند و انسان های زیادی را تا به حال راهی بیمارستان و برخی را راهی گورستان کرده است. این گیاه شاخه هایی با تیغ هایی به اندازه دندان های کوسه و تیز دارد. تنها کمی خراش روی بدن می تواند شما را راهی بیمارستان کند و البته باید چندهفته ای تحت درمان باقی بمانید در غیر این صورت جانتان را از دست خواهید داد. 

** Hogweed

یکی از گیاهانی که به کابوس شب ها نیز شباهت دارد به نام " Hogweed"  شناخته می شود و دومین گیاهی است که میتواند تنها با تماسی بسیار ساده انسان ها را بکشد. سم این گیاه به راحتی از منافذ روی پوست وارد خون می شود وحتی پوست را نیز می سوزاند. ارتفاع این درخت به 2 متر می رسد و باید با لباس های مخصوص به آن نزدیک شوید.

نامدار بازدید : 23 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

برخی از حیوانات در طبیعت هستند که شاید چهزه ای ساده و یا بانمک داشته باشند اما در باطن قاتلانی بی رحم هستند که نظیرشان دیده نشده است.
دنیای حیوانات بسیار پیچیده تر از آن است که بتوانیم آن را درست دریابیم گاهی اوقات حیواناتی پیدا می شوند که با همه سادگی که در چهره شان است بسیار وحشتناک و کشنده هستند. این حیوانات معمولا توسط انسان ها به بامزه بودنشان شناخته می شوند در حالی که روی تاریک آن ها را ندیده اند.
** Caimans

یکی از اعضای خانواده کروکدیل ها که بسیار کوچک و البته ساده است " Caimans" نام دارد. این کروکدیل می تواند در ابتدای زندگی اش بسیار کوچک و زیبا است اما وقتی بزرگ می شود می تواند گازها مرگباری از بدن انسان بگیرد. این حیوان در بزرگترین حالت خود نزدیک به 30 سانتی متر طول دارد و به هیچ عنوان کشنده به نظر نمی رسد.

** komodo dragon

یکی از گونه های خزنده که در نقاط مختلفی از دنیا زندگی می کند با نام " komodo dragon" شناخته می شود. این خزنده نزدیک به 3 متر طول دارد و  در گذشته به هیچ عنوان به انسان ها حمله نمی کردند اما به ناگهان این خزنده ها شروع به حمله به انسان ها کردند. در حالی که چهره جالبی دارند ولی بسیار خشن شده اند و دانشمندان نیز از این موضوع بدون اطلاع هستند و همچنان در حال بررسی رفتارها این موجودند.

** honey badger

آفریقا محل  زندگی حیوانت بسیاری است که برخی از آن ها خطرناک و برخی دیگر بی آزار هستند اما یکی از خطرناک ترین این حیوانات " honey badger" نام دارد. این حیوان چهره ای بسیار ساده لوح دارد که شاید به نظر شما به هیچ حیوان دیگری حمله هم نکند ولی در اصل وحشتناک ترین حیوان آفریقا شناخته می شود چرا که حتی به شیر و پلنگ ها هم رحم نمی کند. بسیاری از دانشمندان همچنان نمی دانند چرا این حیوان به این مقدار تند خو است.

** Hyenas

یکی از ترسناکترین حیوانات دنیا که اصلا به نظر نمی رسد تندخو یا بی رحم باشد " Hyenas" نام دارد و تا به حال انسان ها بسیار زیادی را کشته است. برخی از مستندگرانی که تا به حال تصمیم گرفته اند در مورد شیرها مستندی را تهیه کنند توسط این حیوان کشته شده اند. این موجودات خیلی سریع حرکت می کنند و دندان های کشنده ای نیز دارند.

** پشه 

 

بزرگترین قاتل دنیا که هیچوقت به آن توجه نمی کنیم و حتما با ان برخورد داشته اید پشه است. این موجود ریز و به نظر بی آزار سالانه بیش از یک میلیون نفر را از بین می برد. پشه ها همیشه حامل ویروس هایی هستند که می توانند به راحتی وارد خون شما کنند. این موجودات به نظر بی آزار هستند اما راحت می تواند با وارد کردن خون آلوده به بدن شما مرگ شما را فرا برساند. 

نامدار بازدید : 26 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

در لوس آنجلس هم او با این خودروی جگوار همه جا می رود. البته هنوز نمی دانیم كه برای بازی برای باشگاه فوتبال پاریس سن ژرمن در فرانسه چه خودرویی خواهد راند.
 جگوار ایكس جی سوپراسپورت قیمت پایه تقریبی: ۱۲۱ هزار دلار این فوتبالیست خوش تیپ آنقدر اتومبیل دارد كه در بهار گذشته بخشی از كلكسیون خود (دو خودروی بنتلی، یك BMW سری ۶، یك رنج روور اسپورت و یك لامبورگینی گالاردو) را بخاطر ترك لندن و نقل مكان به لوس آنجلس برای بازی برای گلكسی فروخت. ما فكر می كنیم كه او نمی خواسته كه زحمت انتقال اتومبیل های باكلاس خود به خارج از كشور را به خود بدهد. این هم یكی از مشكلات پولدارهاست دیگر!
نامدار بازدید : 20 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

"آوا کراتچلی" دختر بچه 5 ساله ای اهل انگلستان است که از یک بیماری بسیار نادر رنج می برد و این بیماری باعث شده است سیتم بدنی او به شدت ضعیف باشد به طوری که یک سرما خوردگی نیز او را می کشد.
بیماری های نادر همیشه مشکلات زیادی را به همراه خود دارند چرا که در مان کردن آن ها سخت و گاهی غیر ممکن است از همین رو نگهداری از این بیماران بسیار کار دشواریست. 

"آوا کراتچلی" دختر بچه 5 ساله ای اهل انگلستان است که از یک بیماری بسیار نادر رنج می برد و این بیماری باعث شده است سیتم بدنی او به شدت ضعیف باشد به طوری که یک سرما خوردگی نیز او را می کشد. 

این بیماری که با نام مخفف "SDS" شناخته می شود در اصل سیستم داخلی بدن را بسیار تضعیف می کند و جای رشد برای آن باقی نمی گذارد و با عث شده است که این دختر ساده ترین بازی هارا نیز نتواند انجام دهد.
 
این بیماری در هر یک میلیون بچه متولد شده در دنیا تنها یک بار دیده میشود و 60 نفر به آن در انگلستان مبتلا هستند. این بیماری مادر آوار را به تکاپوی زیادی انداخته است. 

مادر این دختر در شرایط سختی است چرا که هر تصمیم او می تواند نتیجه مرگ و زندگی برای فرزندش داشته باشد و یک بیماری ساده او را از بین می برد و مادر او باید شرایط بازی کردنش را تعیین کند.
آوا با یک سرما خوردگی ساده دچار اختلالات داخلی و همچنین تضعیف استخوانی می شود و از حال می رود. همچنین بابیمار شدندش تا 30 درصد سرطانی به نام "myeloid leukaemia" در بدنش رشد می کند که یکی از کشنده ترین سرطان های دنیاست.

او همچنان تحت درمان های مختلف قرار دارد و برای آنکه بتواند زنده بماند باید همچنان مراقب سلامت خودش باشد و مادر او نیز باید مراقب تصمیم های خود باشد تا مبادا مشکلی برای او به وجود آید.

نامدار بازدید : 21 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (0)

 

استاندار بوشهر با اشاره به زلزله عصر امروز بوشهر گفت: نیروگاه اتمی بوشهر هیچ آسیبی ندیده و مرکز زلزله روستاهای شنبه، باغان، درویشی و کاکی در شهرستان دشتی بوده است.
فريدون حسنوند استاندار بوشهر در تشریح آخرین جزئیات زلزله عصر امروز در استان بوشهر، گفت: مرکز این زلزله روستاهای شنبه، باغان، درویشی و کاکی در شهرستان دشتی بوده است.

وی افزود: این زلزله در سه مرحله به بزرگی 6.1، 4.8 و 5.3 در مقیاس ریشتر بوده و تا به حال هیچ آماری از میزان خسارت وارده اعلام نشده است.

استاندار بوشهر تصریح کرد: عملیات امدادرسانی آغاز شده و نیروهای بسیج، نیروی انتظامی، هلال احمر و سایر نیروهای امدادی نیز آماده و به محل اعزام شده‌اند.

حسنوند تاکید کرد: شورای تأمین امنیت استان نیز تشکیل جلسه داده و تا یکی دو ساعت آینده جزئیات بیشتری از این حادثه اعلام خواهد شد.

وی همچنین اخبار مربوط به خسارات وارده به نیروگاه اتمی بوشهر در اثر این زلزله را تکذیب کرد و گفت: نیروگاه اتمی بوشهر با مرکز زلزله چند صد کیلومتر فاصله داشته و هیچ آسیبی به این نیروگاه نرسیده است، بنابراین اخبار منتشره در این زمینه دروغ است.

لازم به ذکر است، ساعت 16:22 عصر امروز (سه شنبه 20 فروردین) زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 6.1 درجه در مقیاس ریشتر شهرستان دشتی از توابع استان بوشهر را لرزاند دو پس لرزه 5.3 و 4.8 ریش‌تری را این منطقه را لرزاند.

نامدار بازدید : 26 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (0)

 

جزیره "سنتینل" در اقیانوس هند یکی از مرموزترین و ایزوله ترین نقاط دنیا است که تا به حال کسی نتوانسته است وارد این جزیره بشود در حالی که رفتن به آن کار خیلی سختی هم نیست.
تا به حال در مورد قرنطینه ها حتما مطالبی را خوانده اید که برخی افراد برای مدت های طولانی در محیط ها بسته زندگی می کنند اما آیا در مورد جزیره های قرنطینه شده هم اطلاعاتی دارید؟

جزیره "سنتینل" در اقیانوس هند یکی از مرموزترین و ایزوله ترین نقاط دنیا است که تا به حال کسی نتوانسته است وارد این جزیره بشود در حالی که رفتن به آن کار خیلی سختی هم نیست.
 
این جزیره در نزدیکی هنر قرار دارد ولی در همان لحظه که کسی از خط قرمز آن ها عبور کند سیلی از تیرهای کمان است که به سمت آن سرازیر می شود و همچنین بسیاری از مناطق اطراف جزیره به صخره هایی پوشیده شده است.

تا به حال تنها اطلاعات کمی در مورد این جزیره بدست آمده است و تنها محققان می دانند که قوی مهاجر از آسیایی ها در این جزیره زندگی میکنند و از برخی مشاهدات مانند سر و صداها و عکس ها نیز به نظر می رسد به سبک انسان ها اولیه زندگی می کنند.
 
برخی از زبان شناسان از روی صداهایی که از این جزیره بدست آمده است به این نکته اشاره کرده اند که زبان آن ها به مانند غارنشین های باستان می تواند باشد ولی اطلاعات دقیق در دست نیست. 

این جزیره همچنین دارای یکی از پهناورترین جنگل های دنیا است چرا که گونه های درختی آن تنوع بسیار زیادی دارند. در سال 2006 هند نیز تلاش برای ارتباط با این جزیره را قطع کرد.
نامدار بازدید : 17 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (0)

 

کوکوپلي، هتلي در اعماق غارهاي چند ميليون ساله است.
قدمت اين غارها به عهد دايناسورها باز ميگردد و از اين رو ميتوان آن را قديمي ترين هتل جهان نيز ناميد. در ديواره يکي از اتاق هاي اين هتل، نقوشي وجود دارد که 65 ميليون سال قدمت دارند. مهمانان اين هتل که در نيومکزيکو واقع است، براي ورود به آن، بايد از يک نردبان 70 فوتي بالا بروند. اين هتل که کوکوپِلي نام دارد، داراي امکاناتي همچون مبلمان، چکوزي، کتابخانه، شومينه و کليه وسايل آشپزخانه مي باشد.
 
نامدار بازدید : 13 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

 

"چریل کیلی" هنرمندی است به تازگی دست به کاری منحصر به فرد زده است و از هنر نقاشی خود در راهی بسیار عجیب استفاده می کند. او عاشق نقاشی کردن روی خودروهای قدیمی است.

یکی از هنرهایی که بسیاری به آن مشغول هستند نقاشی است و سالانه هنرمندان زیادی پیدا می شوند که با استفاده از طرح های جدید خود دست به کارهای جالبی در این عرصه می زنند.

"چریل کیلی" هنرمندی است به تازگی دست به کاری منحصر به فرد زده است و از هنر نقاشی خود در راهی بسیار عجیب استفاده می کند. او عاشق نقاشی کردن روی خودروهای قدیمی است.

 

شاید به نظر نقاشی کردن روی خودرو کار جدیدی نباشد اما او می تواند سایه های بسیار متفاوتی را روی خودروها ایجاد کند. نقاشی های او به نظر انعکاس تصویری در شفافیت رنگ خودرو هستند در حالی که او تنها یک محیط خیالی را نقاشی می کند.

مواد اولیه نقاشی های او رنگ های روغنی هستند که به کمک آن ها می تواند نقاشی های واقع گرایانه تری را ایجاد کند. بسیاری از افرادی که برای اولین بار کارهای او را می بینند سریع کلمه "فتوشاپیه" را به کار می برند.

 

نامدار بازدید : 16 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

 

مراسم تشییع پیکر عسل بدیعی بازیگر سینما و تلویزیون صبح امروز برگزار شد.
 مراسم تشییع پیکر عسل بدیعی بازیگر سینما و تلویزیون صبح امروز -18 فروردین ماه- از مقابل تالار وحدت با حضور جمع کثیری از هنرمندان و برخی مسئولان هنری کشور برگزار شد.
صحبت‌های جانیار عرب‌نیا، فرزند «عسل بدیعی» و «فریبرز عرب‌نیا» در حاشیه این مراسم، موجب تاثر بسیاری از حاضران شد.
 

 

نامدار بازدید : 20 جمعه 16 فروردین 1392 نظرات (0)

 

محمود حسابي در سال 1281 شمسي در تهران به دنيا آمد وي 4 ساله بود که پدرش معزالسلطنه سفير ايران در لبنان شد و به بيروت رفتند. يک سال بعد پدرش به ايران باز گشت و ازدواج کرد و دستور داد که همسرش گوهرشاد و بچه هايش را از سفارت بيرون کنند. بعد از آن محمود، محمد و مادرشان با فقر زندگي کردند.

محمود از مادرش ني زدن را ياد گرفت و به کمک او قرآن و ديوان حافظ را حفظ کرد و گلستان و بوستان ، شاهنامه، مثنوي مولوي و امثالهم را نيز آموخت.

محمود تحصيلات ابتدايي خود را در سن هفت سالگي در مدرسه فرانسوي هاي بيروت آغاز کرد. شروع دوره دبيرستان او همزمان با آغاز جنگ جهاني اول بود و به دليل تعطيل شدن مدرسه فرانسوي زبان بيروت به مدت 2 سال در منزل به تحصيل پرداخت. پس از آن براي ادامه تحصيل وارد کالج آمريکايي بيروت شد.

در سن 17 سالگي ليسانس ادبيات عرب ، در 19 سالگي ليسانس بيولوژي و بعد از آن مدرک مهندسي راه و ساختمان گرفت تا از اين راه به اقتصاد خانواده کمک کند. همزمان با شغل نقشه کشي در رشته هاي پزشکي ، رياضيات و ستاره شناسي از دانشگاه آمريکايي بيروت فارغ التحصيل شد.

شرکت راهسازي کارفرمايش او را براي ادامه تحصيل به فرانسه فرستاد و او از دانشکده ي برق پاريس مدرک گرفت. همزمان با تحصيل در رشته ي معدن در مدرسه ي عالي معدن پاريس در راه آهن برقي فرانسه مشغول به کار شد و سرانجام به رشته ي فيزيک دانشگاه سوربن فرانسه رفت. در 25 سالگي دانشنامه دکتراي فيزيک خود را به خاطر رساله ي حساسيت سلولهاي فتوالکتريک با درجه ي ممتاز گرفت. پس از مدتي او در کرسي اينشتين شروع به تدريس کرد، او ناگهان متوجه شد که دست در  سفره ي آمريکايي ها دارد ناگهان غيرت ملي اش بيدار شد و به ايران بازگشت و در ايران 6 ماه بيکار بود تا به کمک يکي از اقوام در وزارت راه استخدام شد. او در مباحثات همواره به آيات قران و روايات به عنوان شواهد و دلايل محکم استناد کرد.

استاد اعتقاد داشت که طبيعت تحت آهنگ موزون و عرفاني خود در حال نيايش است و همچنين « تئوري بي نهايت بودن ذرات» را با وحت وجود مرتبط مي دانست.. وي مي گفت:« شايد بيست شاگرد ممتاز درس بخوانند و فارغ التحصيل شوند ولي کسي که ديد و نظر جديدي دارد، باتقوا نيز داشته باشد، چنين افرادي نسبت ديگران برتري دارند.»

ايشان حتي به هنگام انتخاب همسر، ( با وجود پيشنهاد هاي بسيار از سوي خانواده هاي سرشناس و به اصطلاح متجدد آن روز دختري از خانواده روحاني حائري  را برگزيدند. وي فرزندان خود را از کودکي ملزم به فراگيري و انجام فرايض ديني مي نمود و نيز آنان را به تلاوت آيات با لهجه ي صحيح عربي و درک کامل معاني تشويق مي کردند.

در زمان اداره اولين بيمارستان خصوصي در ايران ( بيمارستان گوهر شاد سال 1312ش) لا وجود جو حاکم ، کارکنان خانم ملزم به رعايت کامل حجاب بودند و اين نشاني پايبندي استاد به مباني و اصول اعتقادي بود.

کتابخانه شخصي پرفسور حسابي شامل 27400 جلد کتاب در زمينه هاي گوناگون ادبي، پزشکي، رياضي، زيست شناسي، ستاره شناسي، فلسفي، فيزيکي، مذهبي و مهندسي الکترونيک، برق ، راه و ساختمان، شيمي، مکانيک است. همچنين چندين دايره المعارف مانند لاروس، بريتانيکا، بورداس، آمريکانا و کتبي در مورد مجسمه ها، نقاشي ها و موزه هاي معروف جهان نيز در آن يافت مي شود. پرفسور حسابي مشترک روز نامه ها و مجلات معتبري چون نيوزويک، اشپيگل، لوپوان، ساينتيفيک امريکن، فيزيکسن ورد، مجله مرکز علمي سزن سويسف نشريه اکادمي علوم امريکا و نشريه آکادمي علوم نيويورک و... بود. استاد به موسيقي اصيل علاقهي بسيار داشت و مي گفت:« موسيقي ايراني يک طرز فکر است، يک فلسفه است و بيان يک آرزوست.» وي به کمک شاگردان خود در دانشکده علوم، مانند دکتر برکشلي به تعيين نت ها و اندازه گيري دقيق فواصل گام موسيقي ايراني پرداخت و به ياري دکتر ناجي با تغيير شکل کاسه تار اين ساز قديمي ايران ايران را اصلاح کرد تا با نت هاي مختلف زير و بم خنيد داشته باشد. استا موسيقي کلاسيک غرب را به خوبي مي شناخت ودر نواختن ويولن و پيانو مهارت داشت تا آنجا که برنده جايزه اول مدرسه موسيقي (کنسرواتور) پاريس، در سال 1306 شمسي (1927 م) شد. در ميان موسيقي دانان غربي، بيش از همه به باخ علاقه داشت . معتقد بود:« آن قدر موسيقي باخ قشنگ است که آدم فکر مي کند با خدا حرف مي زد.» ايشان موسيقي بتهوون، شوبرت، شوپن، موتسارت و ويوالدي را تحسين مي کردند.

ورزش کوهپيمايي و راهپيمايي از ورزش هاي مورد علاقه استاد بود. وي در دوره نوجواني در رشته شنا ، ديپلم نجات غريق دريافت کرد. از ديگر ورزشهاي مورد علاقه استاد مي توان از فوتبال، دوچرخه سواري، دو استقامت، دشت نوردي و جز آنها نام برد.

زبانهايي که استاد به انها اشراف داشتند چهار زبان زنده دنيا يعني فرانسوي، انگليسيف آلماني و عربي تسلط داشت و در مطالعات و مکالمات  اين زبانها را به کار مي برد. همچنين به زبانهاي سانسکريت، لاتين، يوناني، پهلوي، اوستايي، ترکي، ايتاليايي اشراف داشت و آن را در تحقيقات علمي خود به ويژه در امر واژه گزيني زبان فارسي به کار مي برد. استاد به آثار، نويسندگان و شعرايي چون حافظ، سعدي، فردوسي، مولوي، نظامي، بابا طاهر و نز آندره ژيد، شکسپير، شلي، فالکنر، آناتول، فرانس، ولتر، هکسلي، هميگنوي، راسل، بودلر، راسين، رامبوف ورلن و... علاقه داشتند. بزرگاني که استاد با آنها در تماس بودند. پرفسور اينشتين، برگمان، بلاکت، ديراک، شرودينگر، بور، تلر، بورن، فرمي، فون، نويمن، گودالف ويتسکر، برتران راسل، آندره ژيد ،... استاد مطهري، علامه محمد تقي جعفري، استاد ابوالقاسم حالت، استاد شيخ الملک (اورنگ)،... وي نزديک به پنجاه سال در جلسات روز هاي جمعه پذيرايي علما، فقها، شعرا، ادبا، اساتيددانشگاه و حتي مردم عادي بود و هر پانزده روز يک بار، در روزهاي دوشنبه با فارغ التحصيلان دانشگاه تهران ديدار مي کرد.

استاد فردي خوش رو، فروتن و باوقار بود کم سخن مي گفت و بسيار مي امديشيد. قاعت و صرفه جويي ز خصوصيات اخلاقي وي بود و هر چه در اختيارش قرار مي گرفت، آن را نعمت الهي مي دانست. هيچ گاه از تحصيل علم غافل نشد و در طول سي و هشت سال پاياني عمر، شبي يک ساعت به فراگيري زبان آلماني مي پرداخت. مطالعه و تحقيق بر روي مطالب گوناگون، محاسبات تئوري بي نهايت بودن ذرات، گوش دادن به اخبار داخلي و راديو هاي خارجي، باغباني، آهنگري، نجاري و نوآوري هاي علمي و صنعتي (در کارگاه کوچک خانه) از سرگرمي هاي او بود. به همسر و فرزندان خود عشق مي ورزيد و به آنها احترام مي گذاشت. با وجود مشغله بسيار، همواره مي کوشيد از هر فرصتي براي تبادل نظر و هم نشيني با آنها استفاده کند. هر شب دو ساعت را به آموزش مطالب گوناگون و پاسخ گويي به پرسشهاي فرزندان شان و همچنين ساعتي را به آموزش فرزندان همسايگان اختصاص مي داد.

او مجلس را وادار به تصويب طرح تاسيس دانشگاه تهران کرد ( سال 1313 ) در دولت، مصدق وزير فرهنگ بود و همان وقت اولين مدرسه ي عشايري ايران را تاسيس کرد. بعد از انقلاب خانه اش را در بانک گرو گذاشت تا در خانه آزمايشگاهي تاسيس کند. در حال حاضر در خانه ي او ( بنياد پرفسور حسابي ) بيش از 100 محقق مشغول به کارند.

 

در ديار غربت:

بعد از اينکه ما در بيروت بي پناه شديم زنگي سختي را پشت سرگذاشتيم بايد کجا مي رفتيم آن هم در کشور قريب که هيچ کس را نمي شناختيم. تمام اثاثيه ما را پشت ديوار سفارت ريخته بودند و من و برادرم و مادرم کنار اثاثيه نشسته بوديم و بايد واقعيت را قبول مي کرديم. از ته دل به خدا پناه آورديم و چيزي از درون به ماغ مي گفت که خدا به فريادمان خواهد رسيد. همان که گفته شد قنسولگري ايرا در بيروت مستخدمي داشت به اسم حاج علي مه همشهري ما بود، وقتي ما را با آن حال و روز ديد علي رغم خطراتي که براي ايشان داشت ما را به خانه خودش برد وبا احترام بسيار زيادي از ما استقبال کردند و ما ساکن اتاق سرايدار قنسولگري بوديم و بايد حرف ها و نگاه هاي اعضاي سفارت خانه و خانواده آنها را خرد کننده بود گوش مي داديم خو ب چاره اي نبود چه مي شود کرد؟ با اين حال سختي هاي بسيار زيادي را متحمل شديم و در حالي که با کمک حاج علي زندگي را مي چرخانديم گاهي هم مادر از جواهرات خود استفاده مي کرد.

اما يک روز که ما مشغول بازي بوديم ناگهان صداي جيغ مادر بلند شد و همگي ما را به داخل اتاق کشانيد با جسم بي جان مادر رو به رو شديم مادر را به کمک حاج علي و دخترش به پزشک محلي برديم و دکتر بعد از معالجه گفتند که او سکته کرده و از گردن به پايين فلج است دنيايي از غم سراسر وجودم را فراگرفت و با خود گفتم مادر به خاطر من و برادرم سکته کرد، وقتي ديد که ديگر هزينه اي برايمان نمانده است.

 

خاطرات کودکي دکتر محمود حسابي

بايد از زماني شروع کنم که پنج ساله بودم و خانه ما در ميدان شاهپور تهران بود. آخر بازارچه قوام الدوله کوچه پاييني کليساي ارمنه قرار داشت. خاطرات بسياري از خانه محل تولدمدارم هنوز هم وقتي که پايم روي سنگ ريزهاي کنار باغچه اي قرار مي گيرد به ياد ان خانه مي افتم. من و براي پدر و مادرم خيلي عزيز بوديم و آنها آرزوهاي زيادي براي ما داشتند يادم مي آيد که غلام سياه خانه مان يعني نوروز پناهگاهي جز مادرم نداشت.

به ياد مي آورم که چهار سال داشتم و روي پله ها رو به روي حوض با خانم نشسته بوديم خانم بريم تعريف مي کرد که چند ماهي نمي گذشت که مرا به دنيا آورده بود مرا در بغل گرفته بودند و برادرم در بغل و دامان حاجيه طوبا خانم مادر بزرگم بود.

مرحوم آقاي نظرالسلطان عسگري که نوه دايي مادرمان مي شدند و از افراد سرشناس فاميل بودند و ضمنا مقام والايي در دادگستري داشتند به خانه ما آمده بودند تا ما را ببيند اول برادرم محمد را بغل گرفت و درباره آينده او گفت: من حدس مي زنم محمد وقتي بزرگ شود درس بخواند و طبيب بشود فکر و طبعش هم طوري است که ثروت زيادي گرد مي آورد، بعد نصرالسلطان مرا در آغوش مي گيرد و مدت طولاني اي در چشمانم نگاه مي کند و بعد مي گويد اين پسر عجيب است عجيب.

محمود آدم فوق  العاه اي خواهد شد، او جامع العلوم خواهد شد او دانشمند مي شود و افراد بسياري از او سود خواهند برد نام او جاودان خواهد شد اما با اين حال مال منال چنداني نخواهد آورد.

پدرمي گفتند: وقتي طي سالهاي بعد از سوي مادرم اين حرفها را مي شنيدم فکر مي کردم براي دلخوشي ما و جبران ناراحتي هاي من اين حرفها را مي گويند، اگر اين حدس من درباره حرفهاي مادرم درست نباشد بايد بگويم: دست کم آقاي نصرالسلطان هرگز سختي ها و ناراحتي هايي را که من بايد در سالهاي بعد با آن دست پنجه نرم کنم نمي دانست.

از لحن بيان پدرم معلوم بود که خيلي راضي نيستند درباره دوران کودکي شان حرف بزنند و بازهم مشخص بود که برخي از قسمت ها را که مربوط به دوران کودکي شان مي شد برايم بيان نمي کنند اما ظاهرا به خاطر خواهش و درخواست من پذيرفته بودند.

پدر ادامه داد: بگذار قصه کودکي ام را از زماني شروع کنم که به بغداد رفتيم. جد شما يعني پدر بزرگ من آقاي معزالسلطان اسم کوچکشان علي بود و ملقب به حاج يمين الملک از افراد سرشناس و برجسته هيئت وزيران بود. يک روز به خانه ما آمد از اين تعجب کرديم که چرا صبح به اين زودي نزد ما آمده است پدرم يعني آقاي عباس حسابي ملقب به معزالسلطنه از انجايي که ايشان را نزد خود فرا نخوانده بود حدس زد که بايد مسئله مهمي در ميان باشد. پدر بزرگ به پدرم گفت: که بايد به عنوان قنسول يا به اصطلاح به عنوان نماينده دولت به شامات بروي. شامات آن موقع شامل سوريه و لبنان فعلي مي شد و همه تحت سلطه تر هاي عثماني بود و مرکز اين سرزمين ها آن موقع بيروت محسوب مي شد. من و برادرم هرگز نمي دانستيم که اين سفر بيش از يک سال به طول مي انجامد. آن زمان وسيله سفر در شبکه ، کجاوه، اسب و قاطر بود.

بعد از چند روز سفرمان آغاز شد از تهران به شاه عبدالعظيم و از آنجا به قم و کرمانشاه سفر کرديم و از کرمانشاه به طرف کربلا و نجف و بغداد و دمشق حرکت کرديم و از آنجا عازم بيروت شديم. سه ماه در بغداد و کربلا مانديم و نجف و بغداد و دمشق حرکت کرديم و از آنجا عازم بيروت شديم. سه ماه در بغداد و کربلا مانديم بعد از اين مدت به طرف دمشق حرکت کرديم و چهار ماه هم در آنجا مانديم بعد از اين که پدرم گزارش هايي براي دولت نوشت به سمت بيروت حرکت کرديم..

بيروت شهري زيبا و خاطره انگيز بود خانه سفير در بيروت، خانه بزرگ و مجللي بود و شادي هاي کودکانه در سال نخست اقامت مان در بيروت برايمان بسيار بود.

مادرم زني قنع و فداکار بودند و اصلا تمايلات مادي و ثروت اندوزي نداشتند اما برعکس پدرم، پدر مدام در حال حساب و کتاب بود اين املاک اش در ايران چه وضعي دارد؟ يا اين که از دولت چه سمتي بگيرد که بهتر باشد؟ مدام براي کسب پست هاي بالاتر با تهران مکاتبه مي حکرد و همين کارها باعث مي شود مادرم ناراحت بشوند اما مادر زني نبود که به روي خودشان بياورند. بعد از مدتي پدر تصميم خودش را گرفت تا براي به دست آوردن خواسته هاي مادي و کسب قدرت به ايران بازگردد و من و برادرم را به يک مدرسه شبانه روزي در بيروت بسپارد زيرا بيروت به اروپا نزديکتر بود و مدارسش به مراتب بهتر و پيشرفته تر از تهران بود. همچنين براي نگهداري از ما دايه هايي را در نظر گرفته بود و مي خواست با مادر به ايران بازگردد وقتي ما هم از تصميم برخوردار شديم چيزي نمانده بود که از غصه دق مرگ بشويم مگر مي شود که ما غريب و تنها به دور از پدر و مادر آن هم در شهري به آن بزرگي تنها تنها باشيم باور کردنش مشکل بود آيا فقط به بهانه تحصيل من و برادرم پدر مي توانست ما را بي خانواده و بي تکيه گاه رها کند؟ اما خداون مادري مهربان و باگذشت به ما عطا کرده بود، مادر تصميم گرفتند که پيش ما بماند و همراه پدر نرون و گفتند من مي خواهم خودم فرزندانم را بزرگ کنم نه دايه ها. پدر براي کسب لذايذ دنيا تصميم خود را گرفته بود او يک باره و در کمال خونسردي ما و مادرم را در بيروت گذاشت و راهي تهران شد. از آن پس پدرم هزينه زندگي ما را هر چند ماه يک بار مرتب به سفارت بيروت مي فرستاد و ما از اين بابت مشکلي نداشتيم.

حدود يکسال از سفر پدرم به شهر تفرش مي گذشت يک روز عصر پيشکار پدرم که اوامر او را اجرا مي کرد و مردي خشن و بسيار سرد بود و خيلي با پدرم هم خلق و خو بود به منزل ما آمد و در خانه را زد، وقتي در را باز کردم گفت: با خانم جناب قنسول مي خواهم صحبت کنم من به مادر خبر دادم و مادرم بعد از تعويض لباس به داخل سرسراي جلوي عمارت آمدند و به من اشاره کردند که پيشکار را راهنمايي کنم. مادر کنار ميز بلند داخل سرسرا ايستادند تا پيشکار هم مجبور شود بايستد، مادر نکات دقيق و ظريفي را رعايت مي کردند، من در صورت پيشکار يک نوع شيطنت کينه و خشونت مي ديدم و در صورت مادرم نوعي نگراني را احساس مي کردم البته رفتار با صلاحت و جدي و مطمئن مادرم باعث شده بود پيشکار جرات بيان خواسته اش را از دست بدهد پيشکار من و من مي کرد تا مادر به او گفتند: حرفتان را بزنيد چرا اين دست و آن دست مي کنيد؟ اي کاش لال مي شد و هيچ وقت پيغام پدر را به ما نمي رساند ولي اين طور نبود و او لب به سخن گشود و گفت که پدر ديگر هزينه اي براي گذراندن زندگي به ما پرداخت نمي کنند و خواسته بود که هر چه زود تر ما آنجا را ترک کنيم مادر که حسابي جا خورده بودند با حيرت و تعجب پرسيدند حتما جاي ديگري را براي ما در نظر گرفته اند چرا درست سخن نمي گوييد، پيشکار با لحني بي اعتنا و خونسر ادامه داد که آقا دستور داده ان ظرف يک هفته بايد خانه را تخليه کنيد در عين ناباوري مدر از پيشکار درخواست نامه اي که از سوي پدر آورده بودند را کردند و نامه را خواندند و حقيقت داشت، مادر را وحشتي عميق در آغوش گرفت.

آقاي معزالسلطنه به تهذان مي آيد تا ثروتي بيشتر گرد آورد و از آنجايي که خانواده خود را در بيروت رها کرده با خانمي به نام همدم الدوله از خانوده سلطنتي قاجار بود آشنا مي شود و با او ازدواج مي کند با اين کار معزالسلطنه شاه مي شود و موقعيت بسيار مناسبي براي شرکت در مهماني هاي دربار است.

معز السلطنه بعد از چند ماهي از خانم جديد خود مي خواهد که با شاه صحبت کند تا مقام بالا تري را تصاحب کند. متاسفانه شرط خانم همدم الدوله رها کردن زن و فرزندان و قطع خرجي و اخراج آنها از سفارت بود تا همسر اول و فرزندانش را از بين ببرد. از آنجايي که معزالسلطنه حاضر بود براي کسب موقعيت و مقام بلا دست به هر کاري بزند بنابراين شرط زن دوم خود را پذيرفت و دست به کار شد. حال اينکه آقاي حاج يمين الملک که آن روز ها وزير دارايي بود مي توانست به ما کمک کند اما هر چه نامه نوشتيم به دستور خانم همدم الدوله نامه ها به دست پدر بزرگ نمي رسيد حتي پدر بزرگ مستمري کهچداگانه براي ما در نظر گرفته بودند اما پدرم مستمري را هر ماهه دريافت مي کرد. واقعاً عجيب است؟ به قول پدرم اگر انسان بخواهد کسي را اذيت کند هيچ موجود ديگري به پايش نمي رسد.

 

دسيسه پدر براي نابودي خانواده

روزگار به همين منوال گذشت تا اين که ما وساله شديم يک روز پدرم پيش ما آمدند چون همسر دوم پدر از زنده بودن ما آگاه شده بود و همين مسئله باعث نگراني او شده بود و به پدر دستور داده شده بود که به بيروت بيايد و مادر را با خود سوار کشتي کنند و من و برادرم را به بهانه تحصيل در بيروت بگذارند از آنجايي که مادر خيلي نگران ما بود پيشنهاد پدر را پذيرفت و همراه پدر راهي شدند ما خيلي نگران بوديم چرا که ماجرا طبيعي پيش نمي رفت ديري نگذشت که فهميديم که همه ي اين ماجراها دسيسه اي بيش نبوده و معزالسلطنه براي نابودي ما به بيروت آمده است. وقتي که ما در تهران بوديم غلامي داشتيم به نام نوروز که او هم همراه پدر بود وقتي که از ماجرا باخبر مي شود نزد مادم مي روند و همه چيز را به مدر مي گويند واز ايشان مي خواهند که هر چه زودتر خود را از اين دسيسه شوم نجات دهد. مادر وقتي که از ماجرا باخبر مي شود دست به کار مي شود و سرش را به لبه تيز و آهني ستون کشتي که از پشت به آن تکيه داده بود به شدت هرچه تمام تر مي کوبد که بر اثر اين ضربه سرشان شکاف عميقي برمي دارد به طوري که زمين کشتي پر از خون مي شود. به معزالسلطنه خبر مي رسانند او هم به محض ديدن صحنه مادر را به بيرون از کشتي مي برند و همان جا رهايش مي کنند به خيال اينکه از خون ريزي شديد جان سالم به درنخواهد برد. اما به خواست خدا مادر زنده مي ماند و با اين فداکاري و تن افليج خود و ايمان راسخ نزد من و برادرم باز مي گردد و معزالسلطنه دست خالي به ايران مي رود.

فاجعه ي بعد مربوط به 14- 15 سالگي من و برادرم مي شود که همسر دوم پدرم باز از سلامتي ما مطلع مي شود و باز پدر را به قصد نابودي ما به بيروت مي فرستد که با دلسوزيهاي حاج علي، باز نجات پيدا کرده و براي آنکه پدر بار ديگر مزاحم ما نشود به جنوب بيروت شبانه اثاث کشي کرديم به طوري که جز حاج علي کسي از ما خبر نداشت. بله زندگي گاهي خيلي سخت و غير قابل تحمل مي شود انگليسي ها در هنگام سختي ها و تصميم براي انجام دادن کاري به بچه هايشان مي گويند: که تا جايي که مي تواني ببيني و مي توني بايستي مقاومت کن. من تقريباً اين کار را از کودکي ام آموختم.

در آن دوران مهم ترين مسئله اين بود که مادري حامي، معتقد، متدين و سخت کوش داشتيم با اينکه سکته کرده بود و افليج بود و بيشتر وقتها در بستر بيماري به سر مي بردند اما هيچ گاه نا اميد نمي شد و لحظه اي از تربيت و آموزش ما غافل نمي شدند و همين باع اميدواري و شادي ما مي شد. کار به جايي رسيده بود که ديگر پولي برايمان نمانده بود و چيزي هم براي خوردن نداشتيم. من و برادرم ليفه خرما را مي کنديم و با شمع مي تابانيديم تا بند کمفش درست کنيم و به مغازه هاي بيروت سري مي زديم تا هر کس که باري يا کالايي دارد برايش جابجا کنيم تا بتوانيم خرج دارو هاي مادرم را درآوريم.

در آن هنگام قند پيدا نمي شد و ما ميوه هاي شيرين (خروب) استفاده مي کرديم و مقدار زيادي جمع آوري مي کرديم و نصف آن را خشک مي کرديم براي زمستان هر چند که اين ميوه وقتي خشک مي شد خيلي جويدنش سخت بود اما ما خوشحال بوديم و چاره اي نداشتيم.

من با تلاش زياد توانستم ديپلم نجات غريق را بگيرم پس تابستانها به 20 بچه هم قد خودم آموزش مي دادم شنا در سواحل مديترانه آن هم در عمق زياد کار بسيار دشواري بود. ديگر روزها همين طور مي گذشت تا زماني که کار داشتيم اوضاع بد نبود اما وقتي بيکار مي شديم شبها من و برادرم داخل کوچه ها راه مي افتاديم و نان خشک جمع مي کرديم آنها را مي شستيم و روي پارچه اي خشک مي کرديم. با اين هيچ گاه به ياد نمي آورم که مادر لب به شکوه و نارضايتي لب بازکنند هيچ وقت غصه بي پولي را نمي خوردند تنها نگراني ايشان از بابت درس ما بود که او را عذابي سخت و دشوار بود. اين بود که مادر تصميم گرفت راز دل را با حاج علي در ميان بگذارد با اين که مي دانستند او درگير مسائل خود است ولي چاره اي نبود. پس از حاج علي خواهش کرد تا مدرسه اي رايگان و يا با هزينه کم براي ما پيدا کند و او هم پذيرف به هر حال هيچ مدرسه اي جز مدرسه روحانيون رايگان نبود و ما مجبور بوديم که براي درس خواندن نزد کشيش هاي فرانسوي بيروت برويم. با نگراني هايي که از جانب مادر با آن حال شان داشتيم پذيرفتيم و فکر کرديم که اين کار باعث خوشحالي بي اندازه مادر مي شود. نگراني من از بابت مادر خيلي بيشتر از اينها بود چون بايد 6 شبانه روز آنجا باشبيم و فقط يک شب اجازه داشتيم که کنار مادر باشيم.

 

مدرسه روحانيون

فکر مادر لحظه اي مرا آرام نمي گذاشت بالاخره تصميم گرفتم که موضوع را با حاج علي در ميان بگذارم و در واقع از او کمک بخواهم. او نيز گفت که من حاضرم به شما کمک کنم من و دخترم از مادرتان مواظبت خوهيم کرد شما به درستان برسيد.

ما را به خوابگاه بردند و لباس همراه با تخت خواب و خلاصه از ظرف غذا تا وسايل بهداشتي به ما دادند، شبهاي آنجا خيلي سخت بود مخصوصاً که هميشه به تختهاي خواب سکري مي کشيدند و صداي قدمهايشان لالايي و حشتناکي بود که ما را به خواب مي برد. از وضع موجود راضي نبوديم ولي تحمل مي کرديم اما کاسه صبرم تمام شد و موضوع را با مادر در ميان گذاشتم و از درس دادن آنها از مسلمان بودن ما ناراضي اند و به نحوي مي خواهند ما نيز چون بچه هايشان مسيحي فرانسوي بشويم. بنابراين به ما خيلي سخت مي گريند و مادر هم از ترس اينکه مبادا به بچه هايش مسيحي فرانسوي بشوند در غياب ما در طول يک سال آنقدر به حاج علي التماس کردند تا بالاخره حاج علي قول داد تاجايي بهتر براي ما پيدا کند. با همه سختي ها و پيشامدها توانسته بود تقاضاي بازرسي کند تا ما بتوانيم اجازه اي گرفته تا شبها پيش مادر نازنينمان بخوابيم. در 19 سالگي ليسانس بيولوژي گرفتم و در همان آزمايشگاه مشغول کار شدم. از بخت بد اين کار هيچ درآمدي نداشت. چون در آن زمان کسي به آزمايشگاله اعتقادي نداشت، من بايد خرج خانوده ام را مي دادم، بيکاري براي من مشکل بود تا اينکه يک روز در يکي از رستورانهاي سنتي بيروت با دکتر فرانسوي آشنا شدم و او به من توصيه کرد که رشته اي بخوانم که بتوانم براي خارجي ها کار کنم و گفت بهتر است در شرکتهاي پيمان کاري کار کنم. اين پيشنهاد بهترين پيشنهاد بود. حدود 22 ساله بودم که از دانشگاه آمريکايي بيروت مدرک مهندسي راه و ساختمان گرفتم و در يک شرکت فرانسوي کار پيدا کردم اين کار هم با سختي هاي بسياري همراه بود. اين شرکت کنترات راهسازي مرز سوريه و لبنان را به عهده داشت و مسيري خطرناک و غير قابل عبور ودر مسيري در ارتفاعي به نام حما ساخته مي شد. ماهي نمي شد که دکه کارگري از ارتفاعات نشود.

کارگرها شبها پايين ارتفاع مي خوابيدند و من تنها آن بالا مي ماندم، شب از صداي شغالها و گرگها خوابم نمي برد و گاهي موشهاي صحرايي و از همه بدتر مالاريا که گريبان گير من شد و مرا مبتلا کرد ديگر از همه چيز و همه کس قطع اميد کرده و خودم را براي مرگ آماده کرده بودم که پزشک فرانسوي با مقداري گنه گنه (کنين) از بيروت رسيد و همان قرصها به خواست خدا مرا از مرگ نجات داد و دوباره کارم در ارتفاع حما شروع کردم. حالا ديگر کاگر ها با من نوعي ارتباط عاطفي پيدا کرده بودند و اين باعث مي شود که کارشان را به نحو احسن انجام دهند تا جايي که يک روز مهندس عالي رتبه فرانسوي با تعجب گفت فکر مي کنم تا به حال مردم با هيچ مهندسي به اين خوبي کار کرده باشند گفتم بله، چون اين کارگرها همه مسلمانند و من هم مسلمان هستم بنابراين حرفهاي همديگر را خوب مي فهميم و همين باعث مي شود که آنها خوب کار کنند. به هر حال به من پيشنهاد کردند که روي معادن کار کنم، پس اجازه گرفتم که کارم را فعلاً به دفتر مرکزي در بيروت انتقال دهند که آنجا بتوانم درس خود را در رشته مهندسي معدن شروع کنم.

در 25 سالگي مهندسي معدن مي خواندم و در معادن کار مي کردم، با مردم راحت شده بودم و آنها هم همين طور دروزي ها فقط به خاطر من است که اجازه دادند معادنشان استخراج بشود و همين مرا نگران مي کرد که اگر فردايي پايم را از ايجا بيرون بگذارم آنها ديگر هيچ کنترلي به معادنشان نخواهند داشت. تصميم گرفتم که با رئيس طايفه (عشيره) دروزي ها ملاقات کنم و موضوع را او در ميان بگذارم از آنجايي که او با وضع من آشنا بود به حرفهاي من خوب گوش داد و همان طور که مي خواستم يکي از پسر هاي باهوش خود را تحت اختيار من گذاشت تا به او زبان فرانسه ياد بدهم. به خاطر اين پيشنهاد سه شبانه روز برايم جشن گرفتند و اسبي ممتاز و درجه يک عربي به من دادند. پسر رئيس دروزيها آن قدر با هوش بود که در کمتر از يک سال زبان فرانسه را بخوبي آموخت. با رياضي و معدن و محاسبات استخراج آشنا شد و همين طور به امور فني. حال ديگر او مي توانست بالاي سر فرانسوي ها باشد و جاي مرا بگيرد. حال ما يکسال است که در فرانسه افپقامت داريم. يک روز به همراه برادرم در پارک نشسته بوديم که من مرد افليجي را ديدم که سال قبل در همين پارک با او آشنا شده بودم اما او ديگر افليج نبود از پسرش موضوع را پرسيم و همين امر باعث شد که با برادرم به فکر مادر بيفتيم وبه همين اميد، هر دو رشته حقوق را رها کرديم و در رشته پزشکي تحصيل کرديم. روزها را پشت سر گذاشتيم و سخت تلاش کرديم تا اينکه من در طول 4 سال و برادرم طي 6 سال درسمان را تمام کرديم و در بيمارستان دانشگاه پاريس مشغول به کار شدم اما حوصله ام سر رفت در حالي که چشمانم هم خيلي ضعيف شده بود تصميم گرفتم که رشته تحصيلي خود را عوض کنم و چيزي انتخاب کنم که مثل پزشکي بودن فرمول نباشد و آدم را کمي اذيت کند.

 

خاطرات دکتر ايرج حسابي فرزند پرفسور محمود حسابي

پدر روي تخت دراز کشيده بودند و مي لرزيدند و مثل کوره در تب مي سوختند. احساس مي کردم تختشان از شدت لرز اندامشان به ديوار مي خورد.

با خود گفتم اين ديگر چه بيماري است که حتماً بايد هر سال سراغ پدر بيايد و ايشان را زجر دهد. بيمارستان سخت بود و تب راحتي را از ايشان سلب کرده بود مادر بودند و من مرتب با حوله اي عرق را از پيشاني شان پاک مي کردم مادر براي معالجه پدر از داروهاي گياهي استفاده مي کردند داروهايي نظير: گل بنفشه، شير خشت و ترجبين و گنه گنه يا به اصطلاح فرنگي ها کنين بود که براي درمان مالاريا هم از آن بهره مي بردند.

هر وقت پدرم بيمار مي شدند يا قلبشان ناراحت بود تب لرز داشتند از خود بي خود مي شدند و اين کلمات را با لحني بسيار آرام و غمگين تکرار مي کردند: آيا لزومي داشت آقاي معزالسلطنه به دو بچه کوچک در يک مملکت غريب آن هم در وسط جنگ جهاني اول گرسنگي بدهند؟

خيلي کنجکاو شده بودم که معني اين جمله يا اين حرفها را بفهمم اما با توجه به حال نمي توانستم از ايشان بپرسم. مادر هم هيچ وقت پرده از اين معما برنمي داشتند زيرا نمي خواستند ماجرايي را تعريف کنند که به گونه اي مربوط به اقوام پدر شود و يکي از نزديکان پدر نزد ما تحقير يا سبک بشود. يادم مي آيد که آن روز پدرم ميان هذيان گفتن بيدار شدند و به من و مادر نگاهي کردند و گفتند: افسوس که سرما خورده ام و نمي توانم آقابيزي را ببوسم- پدرم به جاي اين که مرا به نام خودم ايرج صدا بزند اين اسم را به عنوان اسم خودي . اسمي که در منزل مرا صدا مي کردند و به معناي آقا پسر بود من گذاشته بودند- بعد رو به مادرم کردند و گفتند: با مراقبتهاي مادر خيلي زود خوب مي شوم. در حالي اين حرفها را به ما زد که ما اصلاً انتظار نداشتيم با بيماري و تبي که ايشان را از پاي در آورده بود از ما دلجويي کنند.

اصولاً بايد بگويم پدر مرد بسيار مهربان و بزرگواري بودند تا کمي حالشان بهتر مي شد بلند مي شند و روي تخت مي نشستند و با اين کار سعي مي کردند ناراحتي و غصه را از منزل و اهالي خانوداه دور کنند.

پرفسور به خاطر مطالعه زياد در نوجواني و به خاطر اينکه پولي براي تهيه عينک نداشتند از همان بچگي چشمشان ضعيف شده و نمره عينک شان 5/13 و نزديک بين بود. چشمان پرفسور آستيگمات داراي ناراحتي دو بيني هم بود، به همين دليل وقتي مي خواستند بخوانند فقط از چند سانتي متري مي توانستند چيزي را ببينند يا بخوانند آن هم بدون عينک، وقتي پدر عينکشان را زدند ما را بهتر ديدند و لبخندي پر از مهر و محبت زدند و بعد رو به مادر کردند و گفتند: شما را خيلي خسته کردم. اما با مراقبتهاي شما خوب شدم. پدر با اينکه کاملاً خوب نشده بودند از فعل خوب مي شوم استفاده نمي کردند بلکه مي گفتند خوب شدم.

من با اين که سن کمي داشتم اما احساس مي کردم که تا چه اندازه پدر و مادر به يکديگر احترام مي گذارند. آنها هميشه در حضور ما تمام کارهاي يکديگر را تأييد مي کردند. به خصوص آن چه با همه اعتقاد و ايمانشان انجام مي دادند، ،نها مي دانستند که هر آنچه براي هم انجام مي دهند همراه شوق، عشق و اعتقاد است.

پدر روبه مادر کردند و گفتند: زماني که در سوريه بودم از يکي از سرپرستهاي کارگاه راهسازي جمله اي ياد گرفتم. او هميشه مي گفت:«المعده ام کل داء و الحميه ام کل دواء.» بعد رو به من کردند و گفتند خوب بگو ببينم معني اين جمله چيست؟ با شادي فراواني گفتم: معده مادر همه ناخوشي هاست و تب مادر همه داروهاست پدر لبخندي زيبا و دلنشين روي لب هايش نقش بسته بود تشويقم کردند و از حضور ذهن و توجه من خيلي خوششانن آمده بود.

ديدم حالت پدر بهتر شده است فکر کردم الآن فرصت خوبي است تا موضوعي را از پدرم بپرسم با توجه به اي که مادر هم در اتاق نبودند از ايشان پرسيدم پدرجان وقتي بيمار هستيد و تب داريد جمله اي را در خواب تکرار مي کنيد؛ پدرم باتعجب گفتند: عجب، کدام جمله را تکرار مي کنم؟ من گفتم همان جمله که مي گوييد در کوکي معزالسلطنه به شما گرسنگي داده است ! براي من ايم جمله تبديل به معمايي شده است اگر ممکن است... البته حالا نه ... خجالت کشيدم و جمله ام را تمام کردم.

پدر که از شنيد حرفهاييم جا خورده بودند با چشمهايي لبريز از انده نگاهم کردند در حالي که معلوم بود در مقابل سوال من مردد مانده اند زيرا از طرفي نمي خواستد سوال مرا بي پاسخ بگذارند و از طرفي نمي توانستند به سوال من پاسخ بدهند آهسته به بالش تکيه دادند و گفتند: شما بايد به پدر بزرگتان احترام بگذاريد. براي اينکه مطالعه زندکي پدر برايتان بيشتر مفيد باشد از فرصت استفاده مي کنم و به زندگي خانواده و طرز رفتارهاي تربيتي ايشان مي پردازيم با اين وصف پاسخ سوال من نيز معلوم بشود. با توجه به تمام کارهايي که پدرم در زميه هاي گوناگون علمي، تحقيقاتي، اداري و سياسي داشتند هميشه معتقد بودند که مرد بايد تماس دائمي خود با همسر و فرزندانش حفظ کند هر وقت بچه اي مي گفت پدر و مادرم مرا درک نمي کنند پدرم تقصير را متوجه پدر و مادر مي دانست و مي گفت: حتماً در دوران کودکي اين بچه را به کسي سپرده اند و خود پدر و مادر تربيت بچه را در سنين رشد به عهد نگرفته اند يا بچه را به نحوي از خود دور کرده اند يا پدر و مادر وقت کافي براي ايجاد ارتباط با کودک خود و گفت گو با او را در نظر نگرفته اند براساس چنين اعتقادي بود که پدر بدون استثناء هر سه وعده غذا را در خانه و در کنار ما صرف مي کردند.

ساعات 7 صبح، 5/12 ظهر و 8 شب هميشه سر ميز غذا حاضر مي شدند، در چيدن سفره کمک مي کردند و ما را نيز تشويق مي کردند به امور خانه به مادر کمک کنيم ايشان عقيده داشتند وقتي قشنگ غذا بخوريم يعني آرام و سنجيده و با تامل غذا را صرف کنيم در حقيقت با هر لقمه اي به دو فلسفه عمل کرده ايم: يک بار از خداوند سپاس گذاري کرده ايم و شکر نعمت ها و برکت هاي او را به جاي آورده ايم از طرف ديگر اعتقاد داشتند با طرز زيباي غذا خوردن از خانم خانه نيز تشکر کرده ايم.محمود حسابي در سال 1281 شمسي در تهران به دنيا آمد وي 4 ساله بود که پدرش معزالسلطنه سفير ايران در لبنان شد و به بيروت رفتند. يک سال بعد پدرش به ايران باز گشت و ازدواج کرد و دستور داد که همسرش گوهرشاد و بچه هايش را از سفارت بيرون کنند. بعد از آن محمود، محمد و مادرشان با فقر زندگي کردند.

محمود از مادرش ني زدن را ياد گرفت و به کمک او قرآن و ديوان حافظ را حفظ کرد و گلستان و بوستان ، شاهنامه، مثنوي مولوي و امثالهم را نيز آموخت.

محمود تحصيلات ابتدايي خود را در سن هفت سالگي در مدرسه فرانسوي هاي بيروت آغاز کرد. شروع دوره دبيرستان او همزمان با آغاز جنگ جهاني اول بود و به دليل تعطيل شدن مدرسه فرانسوي زبان بيروت به مدت 2 سال در منزل به تحصيل پرداخت. پس از آن براي ادامه تحصيل وارد کالج آمريکايي بيروت شد.

در سن 17 سالگي ليسانس ادبيات عرب ، در 19 سالگي ليسانس بيولوژي و بعد از آن مدرک مهندسي راه و ساختمان گرفت تا از اين راه به اقتصاد خانواده کمک کند. همزمان با شغل نقشه کشي در رشته هاي پزشکي ، رياضيات و ستاره شناسي از دانشگاه آمريکايي بيروت فارغ التحصيل شد.

شرکت راهسازي کارفرمايش او را براي ادامه تحصيل به فرانسه فرستاد و او از دانشکده ي برق پاريس مدرک گرفت. همزمان با تحصيل در رشته ي معدن در مدرسه ي عالي معدن پاريس در راه آهن برقي فرانسه مشغول به کار شد و سرانجام به رشته ي فيزيک دانشگاه سوربن فرانسه رفت. در 25 سالگي دانشنامه دکتراي فيزيک خود را به خاطر رساله ي حساسيت سلولهاي فتوالکتريک با درجه ي ممتاز گرفت. پس از مدتي او در کرسي اينشتين شروع به تدريس کرد، او ناگهان متوجه شد که دست در  سفره ي آمريکايي ها دارد ناگهان غيرت ملي اش بيدار شد و به ايران بازگشت و در ايران 6 ماه بيکار بود تا به کمک يکي از اقوام در وزارت راه استخدام شد. او در مباحثات همواره به آيات قران و روايات به عنوان شواهد و دلايل محکم استناد کرد.

استاد اعتقاد داشت که طبيعت تحت آهنگ موزون و عرفاني خود در حال نيايش است و همچنين « تئوري بي نهايت بودن ذرات» را با وحت وجود مرتبط مي دانست.. وي مي گفت:« شايد بيست شاگرد ممتاز درس بخوانند و فارغ التحصيل شوند ولي کسي که ديد و نظر جديدي دارد، باتقوا نيز داشته باشد، چنين افرادي نسبت ديگران برتري دارند.»

ايشان حتي به هنگام انتخاب همسر، ( با وجود پيشنهاد هاي بسيار از سوي خانواده هاي سرشناس و به اصطلاح متجدد آن روز دختري از خانواده روحاني حائري  را برگزيدند. وي فرزندان خود را از کودکي ملزم به فراگيري و انجام فرايض ديني مي نمود و نيز آنان را به تلاوت آيات با لهجه ي صحيح عربي و درک کامل معاني تشويق مي کردند.

در زمان اداره اولين بيمارستان خصوصي در ايران ( بيمارستان گوهر شاد سال 1312ش) لا وجود جو حاکم ، کارکنان خانم ملزم به رعايت کامل حجاب بودند و اين نشاني پايبندي استاد به مباني و اصول اعتقادي بود.

کتابخانه شخصي پرفسور حسابي شامل 27400 جلد کتاب در زمينه هاي گوناگون ادبي، پزشکي، رياضي، زيست شناسي، ستاره شناسي، فلسفي، فيزيکي، مذهبي و مهندسي الکترونيک، برق ، راه و ساختمان، شيمي، مکانيک است. همچنين چندين دايره المعارف مانند لاروس، بريتانيکا، بورداس، آمريکانا و کتبي در مورد مجسمه ها، نقاشي ها و موزه هاي معروف جهان نيز در آن يافت مي شود. پرفسور حسابي مشترک روز نامه ها و مجلات معتبري چون نيوزويک، اشپيگل، لوپوان، ساينتيفيک امريکن، فيزيکسن ورد، مجله مرکز علمي سزن سويسف نشريه اکادمي علوم امريکا و نشريه آکادمي علوم نيويورک و... بود. استاد به موسيقي اصيل علاقهي بسيار داشت و مي گفت:« موسيقي ايراني يک طرز فکر است، يک فلسفه است و بيان يک آرزوست.» وي به کمک شاگردان خود در دانشکده علوم، مانند دکتر برکشلي به تعيين نت ها و اندازه گيري دقيق فواصل گام موسيقي ايراني پرداخت و به ياري دکتر ناجي با تغيير شکل کاسه تار اين ساز قديمي ايران ايران را اصلاح کرد تا با نت هاي مختلف زير و بم خنيد داشته باشد. استا موسيقي کلاسيک غرب را به خوبي مي شناخت ودر نواختن ويولن و پيانو مهارت داشت تا آنجا که برنده جايزه اول مدرسه موسيقي (کنسرواتور) پاريس، در سال 1306 شمسي (1927 م) شد. در ميان موسيقي دانان غربي، بيش از همه به باخ علاقه داشت . معتقد بود:« آن قدر موسيقي باخ قشنگ است که آدم فکر مي کند با خدا حرف مي زد.» ايشان موسيقي بتهوون، شوبرت، شوپن، موتسارت و ويوالدي را تحسين مي کردند.

ورزش کوهپيمايي و راهپيمايي از ورزش هاي مورد علاقه استاد بود. وي در دوره نوجواني در رشته شنا ، ديپلم نجات غريق دريافت کرد. از ديگر ورزشهاي مورد علاقه استاد مي توان از فوتبال، دوچرخه سواري، دو استقامت، دشت نوردي و جز آنها نام برد.

زبانهايي که استاد به انها اشراف داشتند چهار زبان زنده دنيا يعني فرانسوي، انگليسيف آلماني و عربي تسلط داشت و در مطالعات و مکالمات  اين زبانها را به کار مي برد. همچنين به زبانهاي سانسکريت، لاتين، يوناني، پهلوي، اوستايي، ترکي، ايتاليايي اشراف داشت و آن را در تحقيقات علمي خود به ويژه در امر واژه گزيني زبان فارسي به کار مي برد. استاد به آثار، نويسندگان و شعرايي چون حافظ، سعدي، فردوسي، مولوي، نظامي، بابا طاهر و نز آندره ژيد، شکسپير، شلي، فالکنر، آناتول، فرانس، ولتر، هکسلي، هميگنوي، راسل، بودلر، راسين، رامبوف ورلن و... علاقه داشتند. بزرگاني که استاد با آنها در تماس بودند. پرفسور اينشتين، برگمان، بلاکت، ديراک، شرودينگر، بور، تلر، بورن، فرمي، فون، نويمن، گودالف ويتسکر، برتران راسل، آندره ژيد ،... استاد مطهري، علامه محمد تقي جعفري، استاد ابوالقاسم حالت، استاد شيخ الملک (اورنگ)،... وي نزديک به پنجاه سال در جلسات روز هاي جمعه پذيرايي علما، فقها، شعرا، ادبا، اساتيددانشگاه و حتي مردم عادي بود و هر پانزده روز يک بار، در روزهاي دوشنبه با فارغ التحصيلان دانشگاه تهران ديدار مي کرد.

استاد فردي خوش رو، فروتن و باوقار بود کم سخن مي گفت و بسيار مي امديشيد. قاعت و صرفه جويي ز خصوصيات اخلاقي وي بود و هر چه در اختيارش قرار مي گرفت، آن را نعمت الهي مي دانست. هيچ گاه از تحصيل علم غافل نشد و در طول سي و هشت سال پاياني عمر، شبي يک ساعت به فراگيري زبان آلماني مي پرداخت. مطالعه و تحقيق بر روي مطالب گوناگون، محاسبات تئوري بي نهايت بودن ذرات، گوش دادن به اخبار داخلي و راديو هاي خارجي، باغباني، آهنگري، نجاري و نوآوري هاي علمي و صنعتي (در کارگاه کوچک خانه) از سرگرمي هاي او بود. به همسر و فرزندان خود عشق مي ورزيد و به آنها احترام مي گذاشت. با وجود مشغله بسيار، همواره مي کوشيد از هر فرصتي براي تبادل نظر و هم نشيني با آنها استفاده کند. هر شب دو ساعت را به آموزش مطالب گوناگون و پاسخ گويي به پرسشهاي فرزندان شان و همچنين ساعتي را به آموزش فرزندان همسايگان اختصاص مي داد.

او مجلس را وادار به تصويب طرح تاسيس دانشگاه تهران کرد ( سال 1313 ) در دولت، مصدق وزير فرهنگ بود و همان وقت اولين مدرسه ي عشايري ايران را تاسيس کرد. بعد از انقلاب خانه اش را در بانک گرو گذاشت تا در خانه آزمايشگاهي تاسيس کند. در حال حاضر در خانه ي او ( بنياد پرفسور حسابي ) بيش از 100 محقق مشغول به کارند.

 

در ديار غربت:

بعد از اينکه ما در بيروت بي پناه شديم زنگي سختي را پشت سرگذاشتيم بايد کجا مي رفتيم آن هم در کشور قريب که هيچ کس را نمي شناختيم. تمام اثاثيه ما را پشت ديوار سفارت ريخته بودند و من و برادرم و مادرم کنار اثاثيه نشسته بوديم و بايد واقعيت را قبول مي کرديم. از ته دل به خدا پناه آورديم و چيزي از درون به ماغ مي گفت که خدا به فريادمان خواهد رسيد. همان که گفته شد قنسولگري ايرا در بيروت مستخدمي داشت به اسم حاج علي مه همشهري ما بود، وقتي ما را با آن حال و روز ديد علي رغم خطراتي که براي ايشان داشت ما را به خانه خودش برد وبا احترام بسيار زيادي از ما استقبال کردند و ما ساکن اتاق سرايدار قنسولگري بوديم و بايد حرف ها و نگاه هاي اعضاي سفارت خانه و خانواده آنها را خرد کننده بود گوش مي داديم خو ب چاره اي نبود چه مي شود کرد؟ با اين حال سختي هاي بسيار زيادي را متحمل شديم و در حالي که با کمک حاج علي زندگي را مي چرخانديم گاهي هم مادر از جواهرات خود استفاده مي کرد.

اما يک روز که ما مشغول بازي بوديم ناگهان صداي جيغ مادر بلند شد و همگي ما را به داخل اتاق کشانيد با جسم بي جان مادر رو به رو شديم مادر را به کمک حاج علي و دخترش به پزشک محلي برديم و دکتر بعد از معالجه گفتند که او سکته کرده و از گردن به پايين فلج است دنيايي از غم سراسر وجودم را فراگرفت و با خود گفتم مادر به خاطر من و برادرم سکته کرد، وقتي ديد که ديگر هزينه اي برايمان نمانده است.

 

خاطرات کودکي دکتر محمود حسابي

بايد از زماني شروع کنم که پنج ساله بودم و خانه ما در ميدان شاهپور تهران بود. آخر بازارچه قوام الدوله کوچه پاييني کليساي ارمنه قرار داشت. خاطرات بسياري از خانه محل تولدمدارم هنوز هم وقتي که پايم روي سنگ ريزهاي کنار باغچه اي قرار مي گيرد به ياد ان خانه مي افتم. من و براي پدر و مادرم خيلي عزيز بوديم و آنها آرزوهاي زيادي براي ما داشتند يادم مي آيد که غلام سياه خانه مان يعني نوروز پناهگاهي جز مادرم نداشت.

به ياد مي آورم که چهار سال داشتم و روي پله ها رو به روي حوض با خانم نشسته بوديم خانم بريم تعريف مي کرد که چند ماهي نمي گذشت که مرا به دنيا آورده بود مرا در بغل گرفته بودند و برادرم در بغل و دامان حاجيه طوبا خانم مادر بزرگم بود.

مرحوم آقاي نظرالسلطان عسگري که نوه دايي مادرمان مي شدند و از افراد سرشناس فاميل بودند و ضمنا مقام والايي در دادگستري داشتند به خانه ما آمده بودند تا ما را ببيند اول برادرم محمد را بغل گرفت و درباره آينده او گفت: من حدس مي زنم محمد وقتي بزرگ شود درس بخواند و طبيب بشود فکر و طبعش هم طوري است که ثروت زيادي گرد مي آورد، بعد نصرالسلطان مرا در آغوش مي گيرد و مدت طولاني اي در چشمانم نگاه مي کند و بعد مي گويد اين پسر عجيب است عجيب.

محمود آدم فوق  العاه اي خواهد شد، او جامع العلوم خواهد شد او دانشمند مي شود و افراد بسياري از او سود خواهند برد نام او جاودان خواهد شد اما با اين حال مال منال چنداني نخواهد آورد.

پدرمي گفتند: وقتي طي سالهاي بعد از سوي مادرم اين حرفها را مي شنيدم فکر مي کردم براي دلخوشي ما و جبران ناراحتي هاي من اين حرفها را مي گويند، اگر اين حدس من درباره حرفهاي مادرم درست نباشد بايد بگويم: دست کم آقاي نصرالسلطان هرگز سختي ها و ناراحتي هايي را که من بايد در سالهاي بعد با آن دست پنجه نرم کنم نمي دانست.

از لحن بيان پدرم معلوم بود که خيلي راضي نيستند درباره دوران کودکي شان حرف بزنند و بازهم مشخص بود که برخي از قسمت ها را که مربوط به دوران کودکي شان مي شد برايم بيان نمي کنند اما ظاهرا به خاطر خواهش و درخواست من پذيرفته بودند.

پدر ادامه داد: بگذار قصه کودکي ام را از زماني شروع کنم که به بغداد رفتيم. جد شما يعني پدر بزرگ من آقاي معزالسلطان اسم کوچکشان علي بود و ملقب به حاج يمين الملک از افراد سرشناس و برجسته هيئت وزيران بود. يک روز به خانه ما آمد از اين تعجب کرديم که چرا صبح به اين زودي نزد ما آمده است پدرم يعني آقاي عباس حسابي ملقب به معزالسلطنه از انجايي که ايشان را نزد خود فرا نخوانده بود حدس زد که بايد مسئله مهمي در ميان باشد. پدر بزرگ به پدرم گفت: که بايد به عنوان قنسول يا به اصطلاح به عنوان نماينده دولت به شامات بروي. شامات آن موقع شامل سوريه و لبنان فعلي مي شد و همه تحت سلطه تر هاي عثماني بود و مرکز اين سرزمين ها آن موقع بيروت محسوب مي شد. من و برادرم هرگز نمي دانستيم که اين سفر بيش از يک سال به طول مي انجامد. آن زمان وسيله سفر در شبکه ، کجاوه، اسب و قاطر بود.

بعد از چند روز سفرمان آغاز شد از تهران به شاه عبدالعظيم و از آنجا به قم و کرمانشاه سفر کرديم و از کرمانشاه به طرف کربلا و نجف و بغداد و دمشق حرکت کرديم و از آنجا عازم بيروت شديم. سه ماه در بغداد و کربلا مانديم و نجف و بغداد و دمشق حرکت کرديم و از آنجا عازم بيروت شديم. سه ماه در بغداد و کربلا مانديم بعد از اين مدت به طرف دمشق حرکت کرديم و چهار ماه هم در آنجا مانديم بعد از اين که پدرم گزارش هايي براي دولت نوشت به سمت بيروت حرکت کرديم..

بيروت شهري زيبا و خاطره انگيز بود خانه سفير در بيروت، خانه بزرگ و مجللي بود و شادي هاي کودکانه در سال نخست اقامت مان در بيروت برايمان بسيار بود.

مادرم زني قنع و فداکار بودند و اصلا تمايلات مادي و ثروت اندوزي نداشتند اما برعکس پدرم، پدر مدام در حال حساب و کتاب بود اين املاک اش در ايران چه وضعي دارد؟ يا اين که از دولت چه سمتي بگيرد که بهتر باشد؟ مدام براي کسب پست هاي بالاتر با تهران مکاتبه مي حکرد و همين کارها باعث مي شود مادرم ناراحت بشوند اما مادر زني نبود که به روي خودشان بياورند. بعد از مدتي پدر تصميم خودش را گرفت تا براي به دست آوردن خواسته هاي مادي و کسب قدرت به ايران بازگردد و من و برادرم را به يک مدرسه شبانه روزي در بيروت بسپارد زيرا بيروت به اروپا نزديکتر بود و مدارسش به مراتب بهتر و پيشرفته تر از تهران بود. همچنين براي نگهداري از ما دايه هايي را در نظر گرفته بود و مي خواست با مادر به ايران بازگردد وقتي ما هم از تصميم برخوردار شديم چيزي نمانده بود که از غصه دق مرگ بشويم مگر مي شود که ما غريب و تنها به دور از پدر و مادر آن هم در شهري به آن بزرگي تنها تنها باشيم باور کردنش مشکل بود آيا فقط به بهانه تحصيل من و برادرم پدر مي توانست ما را بي خانواده و بي تکيه گاه رها کند؟ اما خداون مادري مهربان و باگذشت به ما عطا کرده بود، مادر تصميم گرفتند که پيش ما بماند و همراه پدر نرون و گفتند من مي خواهم خودم فرزندانم را بزرگ کنم نه دايه ها. پدر براي کسب لذايذ دنيا تصميم خود را گرفته بود او يک باره و در کمال خونسردي ما و مادرم را در بيروت گذاشت و راهي تهران شد. از آن پس پدرم هزينه زندگي ما را هر چند ماه يک بار مرتب به سفارت بيروت مي فرستاد و ما از اين بابت مشکلي نداشتيم.

حدود يکسال از سفر پدرم به شهر تفرش مي گذشت يک روز عصر پيشکار پدرم که اوامر او را اجرا مي کرد و مردي خشن و بسيار سرد بود و خيلي با پدرم هم خلق و خو بود به منزل ما آمد و در خانه را زد، وقتي در را باز کردم گفت: با خانم جناب قنسول مي خواهم صحبت کنم من به مادر خبر دادم و مادرم بعد از تعويض لباس به داخل سرسراي جلوي عمارت آمدند و به من اشاره کردند که پيشکار را راهنمايي کنم. مادر کنار ميز بلند داخل سرسرا ايستادند تا پيشکار هم مجبور شود بايستد، مادر نکات دقيق و ظريفي را رعايت مي کردند، من در صورت پيشکار يک نوع شيطنت کينه و خشونت مي ديدم و در صورت مادرم نوعي نگراني را احساس مي کردم البته رفتار با صلاحت و جدي و مطمئن مادرم باعث شده بود پيشکار جرات بيان خواسته اش را از دست بدهد پيشکار من و من مي کرد تا مادر به او گفتند: حرفتان را بزنيد چرا اين دست و آن دست مي کنيد؟ اي کاش لال مي شد و هيچ وقت پيغام پدر را به ما نمي رساند ولي اين طور نبود و او لب به سخن گشود و گفت که پدر ديگر هزينه اي براي گذراندن زندگي به ما پرداخت نمي کنند و خواسته بود که هر چه زود تر ما آنجا را ترک کنيم مادر که حسابي جا خورده بودند با حيرت و تعجب پرسيدند حتما جاي ديگري را براي ما در نظر گرفته اند چرا درست سخن نمي گوييد، پيشکار با لحني بي اعتنا و خونسر ادامه داد که آقا دستور داده ان ظرف يک هفته بايد خانه را تخليه کنيد در عين ناباوري مدر از پيشکار درخواست نامه اي که از سوي پدر آورده بودند را کردند و نامه را خواندند و حقيقت داشت، مادر را وحشتي عميق در آغوش گرفت.

آقاي معزالسلطنه به تهذان مي آيد تا ثروتي بيشتر گرد آورد و از آنجايي که خانواده خود را در بيروت رها کرده با خانمي به نام همدم الدوله از خانوده سلطنتي قاجار بود آشنا مي شود و با او ازدواج مي کند با اين کار معزالسلطنه شاه مي شود و موقعيت بسيار مناسبي براي شرکت در مهماني هاي دربار است.

معز السلطنه بعد از چند ماهي از خانم جديد خود مي خواهد که با شاه صحبت کند تا مقام بالا تري را تصاحب کند. متاسفانه شرط خانم همدم الدوله رها کردن زن و فرزندان و قطع خرجي و اخراج آنها از سفارت بود تا همسر اول و فرزندانش را از بين ببرد. از آنجايي که معزالسلطنه حاضر بود براي کسب موقعيت و مقام بلا دست به هر کاري بزند بنابراين شرط زن دوم خود را پذيرفت و دست به کار شد. حال اينکه آقاي حاج يمين الملک که آن روز ها وزير دارايي بود مي توانست به ما کمک کند اما هر چه نامه نوشتيم به دستور خانم همدم الدوله نامه ها به دست پدر بزرگ نمي رسيد حتي پدر بزرگ مستمري کهچداگانه براي ما در نظر گرفته بودند اما پدرم مستمري را هر ماهه دريافت مي کرد. واقعاً عجيب است؟ به قول پدرم اگر انسان بخواهد کسي را اذيت کند هيچ موجود ديگري به پايش نمي رسد.

 

دسيسه پدر براي نابودي خانواده

روزگار به همين منوال گذشت تا اين که ما وساله شديم يک روز پدرم پيش ما آمدند چون همسر دوم پدر از زنده بودن ما آگاه شده بود و همين مسئله باعث نگراني او شده بود و به پدر دستور داده شده بود که به بيروت بيايد و مادر را با خود سوار کشتي کنند و من و برادرم را به بهانه تحصيل در بيروت بگذارند از آنجايي که مادر خيلي نگران ما بود پيشنهاد پدر را پذيرفت و همراه پدر راهي شدند ما خيلي نگران بوديم چرا که ماجرا طبيعي پيش نمي رفت ديري نگذشت که فهميديم که همه ي اين ماجراها دسيسه اي بيش نبوده و معزالسلطنه براي نابودي ما به بيروت آمده است. وقتي که ما در تهران بوديم غلامي داشتيم به نام نوروز که او هم همراه پدر بود وقتي که از ماجرا باخبر مي شود نزد مادم مي روند و همه چيز را به مدر مي گويند واز ايشان مي خواهند که هر چه زودتر خود را از اين دسيسه شوم نجات دهد. مادر وقتي که از ماجرا باخبر مي شود دست به کار مي شود و سرش را به لبه تيز و آهني ستون کشتي که از پشت به آن تکيه داده بود به شدت هرچه تمام تر مي کوبد که بر اثر اين ضربه سرشان شکاف عميقي برمي دارد به طوري که زمين کشتي پر از خون مي شود. به معزالسلطنه خبر مي رسانند او هم به محض ديدن صحنه مادر را به بيرون از کشتي مي برند و همان جا رهايش مي کنند به خيال اينکه از خون ريزي شديد جان سالم به درنخواهد برد. اما به خواست خدا مادر زنده مي ماند و با اين فداکاري و تن افليج خود و ايمان راسخ نزد من و برادرم باز مي گردد و معزالسلطنه دست خالي به ايران مي رود.

فاجعه ي بعد مربوط به 14- 15 سالگي من و برادرم مي شود که همسر دوم پدرم باز از سلامتي ما مطلع مي شود و باز پدر را به قصد نابودي ما به بيروت مي فرستد که با دلسوزيهاي حاج علي، باز نجات پيدا کرده و براي آنکه پدر بار ديگر مزاحم ما نشود به جنوب بيروت شبانه اثاث کشي کرديم به طوري که جز حاج علي کسي از ما خبر نداشت. بله زندگي گاهي خيلي سخت و غير قابل تحمل مي شود انگليسي ها در هنگام سختي ها و تصميم براي انجام دادن کاري به بچه هايشان مي گويند: که تا جايي که مي تواني ببيني و مي توني بايستي مقاومت کن. من تقريباً اين کار را از کودکي ام آموختم.

در آن دوران مهم ترين مسئله اين بود که مادري حامي، معتقد، متدين و سخت کوش داشتيم با اينکه سکته کرده بود و افليج بود و بيشتر وقتها در بستر بيماري به سر مي بردند اما هيچ گاه نا اميد نمي شد و لحظه اي از تربيت و آموزش ما غافل نمي شدند و همين باع اميدواري و شادي ما مي شد. کار به جايي رسيده بود که ديگر پولي برايمان نمانده بود و چيزي هم براي خوردن نداشتيم. من و برادرم ليفه خرما را مي کنديم و با شمع مي تابانيديم تا بند کمفش درست کنيم و به مغازه هاي بيروت سري مي زديم تا هر کس که باري يا کالايي دارد برايش جابجا کنيم تا بتوانيم خرج دارو هاي مادرم را درآوريم.

در آن هنگام قند پيدا نمي شد و ما ميوه هاي شيرين (خروب) استفاده مي کرديم و مقدار زيادي جمع آوري مي کرديم و نصف آن را خشک مي کرديم براي زمستان هر چند که اين ميوه وقتي خشک مي شد خيلي جويدنش سخت بود اما ما خوشحال بوديم و چاره اي نداشتيم.

من با تلاش زياد توانستم ديپلم نجات غريق را بگيرم پس تابستانها به 20 بچه هم قد خودم آموزش مي دادم شنا در سواحل مديترانه آن هم در عمق زياد کار بسيار دشواري بود. ديگر روزها همين طور مي گذشت تا زماني که کار داشتيم اوضاع بد نبود اما وقتي بيکار مي شديم شبها من و برادرم داخل کوچه ها راه مي افتاديم و نان خشک جمع مي کرديم آنها را مي شستيم و روي پارچه اي خشک مي کرديم. با اين هيچ گاه به ياد نمي آورم که مادر لب به شکوه و نارضايتي لب بازکنند هيچ وقت غصه بي پولي را نمي خوردند تنها نگراني ايشان از بابت درس ما بود که او را عذابي سخت و دشوار بود. اين بود که مادر تصميم گرفت راز دل را با حاج علي در ميان بگذارد با اين که مي دانستند او درگير مسائل خود است ولي چاره اي نبود. پس از حاج علي خواهش کرد تا مدرسه اي رايگان و يا با هزينه کم براي ما پيدا کند و او هم پذيرف به هر حال هيچ مدرسه اي جز مدرسه روحانيون رايگان نبود و ما مجبور بوديم که براي درس خواندن نزد کشيش هاي فرانسوي بيروت برويم. با نگراني هايي که از جانب مادر با آن حال شان داشتيم پذيرفتيم و فکر کرديم که اين کار باعث خوشحالي بي اندازه مادر مي شود. نگراني من از بابت مادر خيلي بيشتر از اينها بود چون بايد 6 شبانه روز آنجا باشبيم و فقط يک شب اجازه داشتيم که کنار مادر باشيم.

 

مدرسه روحانيون

فکر مادر لحظه اي مرا آرام نمي گذاشت بالاخره تصميم گرفتم که موضوع را با حاج علي در ميان بگذارم و در واقع از او کمک بخواهم. او نيز گفت که من حاضرم به شما کمک کنم من و دخترم از مادرتان مواظبت خوهيم کرد شما به درستان برسيد.

ما را به خوابگاه بردند و لباس همراه با تخت خواب و خلاصه از ظرف غذا تا وسايل بهداشتي به ما دادند، شبهاي آنجا خيلي سخت بود مخصوصاً که هميشه به تختهاي خواب سکري مي کشيدند و صداي قدمهايشان لالايي و حشتناکي بود که ما را به خواب مي برد. از وضع موجود راضي نبوديم ولي تحمل مي کرديم اما کاسه صبرم تمام شد و موضوع را با مادر در ميان گذاشتم و از درس دادن آنها از مسلمان بودن ما ناراضي اند و به نحوي مي خواهند ما نيز چون بچه هايشان مسيحي فرانسوي بشويم. بنابراين به ما خيلي سخت مي گريند و مادر هم از ترس اينکه مبادا به بچه هايش مسيحي فرانسوي بشوند در غياب ما در طول يک سال آنقدر به حاج علي التماس کردند تا بالاخره حاج علي قول داد تاجايي بهتر براي ما پيدا کند. با همه سختي ها و پيشامدها توانسته بود تقاضاي بازرسي کند تا ما بتوانيم اجازه اي گرفته تا شبها پيش مادر نازنينمان بخوابيم. در 19 سالگي ليسانس بيولوژي گرفتم و در همان آزمايشگاه مشغول کار شدم. از بخت بد اين کار هيچ درآمدي نداشت. چون در آن زمان کسي به آزمايشگاله اعتقادي نداشت، من بايد خرج خانوده ام را مي دادم، بيکاري براي من مشکل بود تا اينکه يک روز در يکي از رستورانهاي سنتي بيروت با دکتر فرانسوي آشنا شدم و او به من توصيه کرد که رشته اي بخوانم که بتوانم براي خارجي ها کار کنم و گفت بهتر است در شرکتهاي پيمان کاري کار کنم. اين پيشنهاد بهترين پيشنهاد بود. حدود 22 ساله بودم که از دانشگاه آمريکايي بيروت مدرک مهندسي راه و ساختمان گرفتم و در يک شرکت فرانسوي کار پيدا کردم اين کار هم با سختي هاي بسياري همراه بود. اين شرکت کنترات راهسازي مرز سوريه و لبنان را به عهده داشت و مسيري خطرناک و غير قابل عبور ودر مسيري در ارتفاعي به نام حما ساخته مي شد. ماهي نمي شد که دکه کارگري از ارتفاعات نشود.

کارگرها شبها پايين ارتفاع مي خوابيدند و من تنها آن بالا مي ماندم، شب از صداي شغالها و گرگها خوابم نمي برد و گاهي موشهاي صحرايي و از همه بدتر مالاريا که گريبان گير من شد و مرا مبتلا کرد ديگر از همه چيز و همه کس قطع اميد کرده و خودم را براي مرگ آماده کرده بودم که پزشک فرانسوي با مقداري گنه گنه (کنين) از بيروت رسيد و همان قرصها به خواست خدا مرا از مرگ نجات داد و دوباره کارم در ارتفاع حما شروع کردم. حالا ديگر کاگر ها با من نوعي ارتباط عاطفي پيدا کرده بودند و اين باعث مي شود که کارشان را به نحو احسن انجام دهند تا جايي که يک روز مهندس عالي رتبه فرانسوي با تعجب گفت فکر مي کنم تا به حال مردم با هيچ مهندسي به اين خوبي کار کرده باشند گفتم بله، چون اين کارگرها همه مسلمانند و من هم مسلمان هستم بنابراين حرفهاي همديگر را خوب مي فهميم و همين باعث مي شود که آنها خوب کار کنند. به هر حال به من پيشنهاد کردند که روي معادن کار کنم، پس اجازه گرفتم که کارم را فعلاً به دفتر مرکزي در بيروت انتقال دهند که آنجا بتوانم درس خود را در رشته مهندسي معدن شروع کنم.

در 25 سالگي مهندسي معدن مي خواندم و در معادن کار مي کردم، با مردم راحت شده بودم و آنها هم همين طور دروزي ها فقط به خاطر من است که اجازه دادند معادنشان استخراج بشود و همين مرا نگران مي کرد که اگر فردايي پايم را از ايجا بيرون بگذارم آنها ديگر هيچ کنترلي به معادنشان نخواهند داشت. تصميم گرفتم که با رئيس طايفه (عشيره) دروزي ها ملاقات کنم و موضوع را او در ميان بگذارم از آنجايي که او با وضع من آشنا بود به حرفهاي من خوب گوش داد و همان طور که مي خواستم يکي از پسر هاي باهوش خود را تحت اختيار من گذاشت تا به او زبان فرانسه ياد بدهم. به خاطر اين پيشنهاد سه شبانه روز برايم جشن گرفتند و اسبي ممتاز و درجه يک عربي به من دادند. پسر رئيس دروزيها آن قدر با هوش بود که در کمتر از يک سال زبان فرانسه را بخوبي آموخت. با رياضي و معدن و محاسبات استخراج آشنا شد و همين طور به امور فني. حال ديگر او مي توانست بالاي سر فرانسوي ها باشد و جاي مرا بگيرد. حال ما يکسال است که در فرانسه افپقامت داريم. يک روز به همراه برادرم در پارک نشسته بوديم که من مرد افليجي را ديدم که سال قبل در همين پارک با او آشنا شده بودم اما او ديگر افليج نبود از پسرش موضوع را پرسيم و همين امر باعث شد که با برادرم به فکر مادر بيفتيم وبه همين اميد، هر دو رشته حقوق را رها کرديم و در رشته پزشکي تحصيل کرديم. روزها را پشت سر گذاشتيم و سخت تلاش کرديم تا اينکه من در طول 4 سال و برادرم طي 6 سال درسمان را تمام کرديم و در بيمارستان دانشگاه پاريس مشغول به کار شدم اما حوصله ام سر رفت در حالي که چشمانم هم خيلي ضعيف شده بود تصميم گرفتم که رشته تحصيلي خود را عوض کنم و چيزي انتخاب کنم که مثل پزشکي بودن فرمول نباشد و آدم را کمي اذيت کند.

 

خاطرات دکتر ايرج حسابي فرزند پرفسور محمود حسابي

پدر روي تخت دراز کشيده بودند و مي لرزيدند و مثل کوره در تب مي سوختند. احساس مي کردم تختشان از شدت لرز اندامشان به ديوار مي خورد.

با خود گفتم اين ديگر چه بيماري است که حتماً بايد هر سال سراغ پدر بيايد و ايشان را زجر دهد. بيمارستان سخت بود و تب راحتي را از ايشان سلب کرده بود مادر بودند و من مرتب با حوله اي عرق را از پيشاني شان پاک مي کردم مادر براي معالجه پدر از داروهاي گياهي استفاده مي کردند داروهايي نظير: گل بنفشه، شير خشت و ترجبين و گنه گنه يا به اصطلاح فرنگي ها کنين بود که براي درمان مالاريا هم از آن بهره مي بردند.

هر وقت پدرم بيمار مي شدند يا قلبشان ناراحت بود تب لرز داشتند از خود بي خود مي شدند و اين کلمات را با لحني بسيار آرام و غمگين تکرار مي کردند: آيا لزومي داشت آقاي معزالسلطنه به دو بچه کوچک در يک مملکت غريب آن هم در وسط جنگ جهاني اول گرسنگي بدهند؟

خيلي کنجکاو شده بودم که معني اين جمله يا اين حرفها را بفهمم اما با توجه به حال نمي توانستم از ايشان بپرسم. مادر هم هيچ وقت پرده از اين معما برنمي داشتند زيرا نمي خواستند ماجرايي را تعريف کنند که به گونه اي مربوط به اقوام پدر شود و يکي از نزديکان پدر نزد ما تحقير يا سبک بشود. يادم مي آيد که آن روز پدرم ميان هذيان گفتن بيدار شدند و به من و مادر نگاهي کردند و گفتند: افسوس که سرما خورده ام و نمي توانم آقابيزي را ببوسم- پدرم به جاي اين که مرا به نام خودم ايرج صدا بزند اين اسم را به عنوان اسم خودي . اسمي که در منزل مرا صدا مي کردند و به معناي آقا پسر بود من گذاشته بودند- بعد رو به مادرم کردند و گفتند: با مراقبتهاي مادر خيلي زود خوب مي شوم. در حالي اين حرفها را به ما زد که ما اصلاً انتظار نداشتيم با بيماري و تبي که ايشان را از پاي در آورده بود از ما دلجويي کنند.

اصولاً بايد بگويم پدر مرد بسيار مهربان و بزرگواري بودند تا کمي حالشان بهتر مي شد بلند مي شند و روي تخت مي نشستند و با اين کار سعي مي کردند ناراحتي و غصه را از منزل و اهالي خانوداه دور کنند.

پرفسور به خاطر مطالعه زياد در نوجواني و به خاطر اينکه پولي براي تهيه عينک نداشتند از همان بچگي چشمشان ضعيف شده و نمره عينک شان 5/13 و نزديک بين بود. چشمان پرفسور آستيگمات داراي ناراحتي دو بيني هم بود، به همين دليل وقتي مي خواستند بخوانند فقط از چند سانتي متري مي توانستند چيزي را ببينند يا بخوانند آن هم بدون عينک، وقتي پدر عينکشان را زدند ما را بهتر ديدند و لبخندي پر از مهر و محبت زدند و بعد رو به مادر کردند و گفتند: شما را خيلي خسته کردم. اما با مراقبتهاي شما خوب شدم. پدر با اينکه کاملاً خوب نشده بودند از فعل خوب مي شوم استفاده نمي کردند بلکه مي گفتند خوب شدم.

من با اين که سن کمي داشتم اما احساس مي کردم که تا چه اندازه پدر و مادر به يکديگر احترام مي گذارند. آنها هميشه در حضور ما تمام کارهاي يکديگر را تأييد مي کردند. به خصوص آن چه با همه اعتقاد و ايمانشان انجام مي دادند، ،نها مي دانستند که هر آنچه براي هم انجام مي دهند همراه شوق، عشق و اعتقاد است.

پدر روبه مادر کردند و گفتند: زماني که در سوريه بودم از يکي از سرپرستهاي کارگاه راهسازي جمله اي ياد گرفتم. او هميشه مي گفت:«المعده ام کل داء و الحميه ام کل دواء.» بعد رو به من کردند و گفتند خوب بگو ببينم معني اين جمله چيست؟ با شادي فراواني گفتم: معده مادر همه ناخوشي هاست و تب مادر همه داروهاست پدر لبخندي زيبا و دلنشين روي لب هايش نقش بسته بود تشويقم کردند و از حضور ذهن و توجه من خيلي خوششانن آمده بود.

ديدم حالت پدر بهتر شده است فکر کردم الآن فرصت خوبي است تا موضوعي را از پدرم بپرسم با توجه به اي که مادر هم در اتاق نبودند از ايشان پرسيدم پدرجان وقتي بيمار هستيد و تب داريد جمله اي را در خواب تکرار مي کنيد؛ پدرم باتعجب گفتند: عجب، کدام جمله را تکرار مي کنم؟ من گفتم همان جمله که مي گوييد در کوکي معزالسلطنه به شما گرسنگي داده است ! براي من ايم جمله تبديل به معمايي شده است اگر ممکن است... البته حالا نه ... خجالت کشيدم و جمله ام را تمام کردم.

پدر که از شنيد حرفهاييم جا خورده بودند با چشمهايي لبريز از انده نگاهم کردند در حالي که معلوم بود در مقابل سوال من مردد مانده اند زيرا از طرفي نمي خواستد سوال مرا بي پاسخ بگذارند و از طرفي نمي توانستند به سوال من پاسخ بدهند آهسته به بالش تکيه دادند و گفتند: شما بايد به پدر بزرگتان احترام بگذاريد. براي اينکه مطالعه زندکي پدر برايتان بيشتر مفيد باشد از فرصت استفاده مي کنم و به زندگي خانواده و طرز رفتارهاي تربيتي ايشان مي پردازيم با اين وصف پاسخ سوال من نيز معلوم بشود. با توجه به تمام کارهايي که پدرم در زميه هاي گوناگون علمي، تحقيقاتي، اداري و سياسي داشتند هميشه معتقد بودند که مرد بايد تماس دائمي خود با همسر و فرزندانش حفظ کند هر وقت بچه اي مي گفت پدر و مادرم مرا درک نمي کنند پدرم تقصير را متوجه پدر و مادر مي دانست و مي گفت: حتماً در دوران کودکي اين بچه را به کسي سپرده اند و خود پدر و مادر تربيت بچه را در سنين رشد به عهد نگرفته اند يا بچه را به نحوي از خود دور کرده اند يا پدر و مادر وقت کافي براي ايجاد ارتباط با کودک خود و گفت گو با او را در نظر نگرفته اند براساس چنين اعتقادي بود که پدر بدون استثناء هر سه وعده غذا را در خانه و در کنار ما صرف مي کردند.

ساعات 7 صبح، 5/12 ظهر و 8 شب هميشه سر ميز غذا حاضر مي شدند، در چيدن سفره کمک مي کردند و ما را نيز تشويق مي کردند به امور خانه به مادر کمک کنيم ايشان عقيده داشتند وقتي قشنگ غذا بخوريم يعني آرام و سنجيده و با تامل غذا را صرف کنيم در حقيقت با هر لقمه اي به دو فلسفه عمل کرده ايم: يک بار از خداوند سپاس گذاري کرده ايم و شکر نعمت ها و برکت هاي او را به جاي آورده ايم از طرف ديگر اعتقاد داشتند با طرز زيباي غذا خوردن از خانم خانه نيز تشکر کرده ايم.

 

 


 

خاطره اي از وزير فرهنگ

بعد از اينکه ايشان در آمريکا و در دانشگاه پرينستون به قله افتخارات و علم و دانش مي رسند و در کرسي اينشتين مشغول تحقيق مي شوند و... ناگهان تصميم مي گيرند که به ايران بازگردند، اين در شرايطي است که وضعيت علمي ايران در اي دوره واقعاً تاسف بار است، به حدي که وزير فرگ وقت ( فرهنگ و آموزش و پرورش و آموزش عالي ) با توجه به  پيشوند «دکتر» در نام ايشان پيشنهاد مي کند که يک مطب تاسيس کنند. وقتي استاد به وزير مي گويند که دکتراي ايشا در زمينه فيزيک است؛ او مسي پرسد:«فيزيک يعني چه؟». استاد براي اينکه به او برخورد مي گويند فيزيک هما شيمي است ! در آن روزها چيزي به نام مهندس ايراني، نه وجود داشته و نه در مخيله سران مملکت مي گنجيده است. هر وقت صحبت از مهندس مي شد مي گفته اند که مهندس بايد از فرنگ بياوريم ولي پول کافي نداريم. در اي شرايط است که دکتر حسابي در ايران براي اولين بار براي تربيت مهندس راه وساختمان،« مدرسه مهندسي ايران» را در يک اتاق تاسيس مي کنند و بعد ها دانشگاه تهرا را با دودگي و تلاش عجيبي پايه گذاري مي کنند، ديدگاه اين مرد جالب است. وي مي توانست در آمريکا بماند و علم را «به اندازه يک نفر» پيش ببرد، البته چه بسا مانند آلفر نويل ( مخترع ديامت، البته براي استفاده در معادن ) و يا اينشتين ( در مورد بمب اتمي ) پس از سالها زحمت صادقانه و انسان دوستانه ناگاه متوجه مي شد که از حاصل عمرش چطور در راه هدمت به اسانها و انسانيت استفاده مي شود ! اما او به ايران برميگردد و شروع مي کند به ساختن زير ساخت هاي علمي، اگر او آن روز دانشگاه تهران را تاسيس نکرده بود معلوم نبود ما امروز چند سال عقب تر از اين بوديم.

نبايد تصور کرد که رد ايران به ايشان خيلي خوش مي گذشته و به خاطر تحصيلاتشان امکانات رفاهي ويژه اي داشته اند، در اين مورد چند نمونه ذکر مي کنم.

در ابتداي ورود به ايران مدت نسبتاً زيادي بيکار بودند، چون هر جا مي رفتند، به ايشان مي گفتند که ما براي شما کاري نداريم، در حالي که استاد علاوه بر دکتراي فيزيک، چندين( نه چند !) مدرک مهندسي و پزشکي داشتند. کم کم برا اثر بيکاري اوضاع زندگيشان داشت مثل دوران کودکيشان مي شد.

بعد از مدتي موفق مي شوند در وزارت طرق( راه و ساختمان) به عنوان مهندس استخدام شوند. اولين ماموريت ايشان اينگونه بوده که 3 تفنگچي و 5 الاغ به ايشان مي دهند تا با وسائلي که خودشان از اروپا آورده اند راه بندر لنگه به بوشهر را نقشه برداري کنند ! که البته  (به گفته نخست وزير وقت) اين ماموريت نبوده، چون نمي خواسته اند که در تهران مهندس بالاي سرشان باشد استاد را اينطوري دست به سر کرده بودند ! اما ايشان با اراده عجيب خود، پس از دو سال راهپيمايي در بيابانهاي ايران، به تهران باز مي گردند. اما زماني که نقشه ها را پيش معاون وزير مي برد، او که از نقشه سر در نمي آورده در جواب توضيحات پر شور استاد روي نقشه ها مي گويد: « رفته اي دو سال براي خودت گشته اي حالا آمده اي روي کاغذ خط خطي کرده اي جلوي من گذاشته اي؟» شما بوديد چه مي کرديد؟

نکته ديگر اينکه دکتر حسابي ارزش و احترام فوق العاده اي که در غرب براي علم و عالم غائلند را مي بينيد، اما اسير چشم بسته آن نمي شوند. بلکه به ايران برميگردد تا همين نکته مثبت را که از آنها آموخته در ايران پياده کنند، يعني ساختن يک زير ساخت. مثلاً پس از تاسيس مدرسه مهندسي ايران پيشنهاد مي کنند که فارغ التحصيلان اين مدرسه با حقوقي دو برابر افراد عادي که 80 تومان مي شده استخدام شوند. وزير که آدم فهميده و دلسوزي بوده حساب مي کند و مي بيند که مهندس فرنگي براي دولت 800 تومان هزينه دارد، و به جاي 800 تومان با 400 تومان موافقت مي کند، و تازه از اين زمان است که تعدادي داوطلب براي مهندس شدن پيدا مي شود.

به نظر من پرفسور حسابي بافکر و هدفمندانه زندگي کردن را به ما مي آموزد و نشان مي دهد که هنر اين نيست که شخص خود را در جهت جريان آب قرار دهد تا زندگي او را به همان جائي ببرد که همه انسانهاي شبيه به او را مي برد، حتي اگر آنجا قله باشد.

خلاصه مطلاب اينکه براي من جالب است کشف کنم که آدمهايي مثل دکتر چمران يا پرفسور حسابي که اين طريق را در زندگي پيش گرفته اند چه جهان بيني داشته اند و به دنبال چه بوده اند. اين، سوال اصلي است.

آشنايان ره عشق در اين بحر عميق      غرق گشتند و نگشتند به آب آلوده

 

خاطره اي از دکتر در خارج از ايران

اين خاطره مربوط به بازگشت من به دانشگاه پرينستون است. در اين دوره اينشتين اجازه داد در کرسي او مشغول تحقيق بشوم. اين ديگر باور کردني نبود. حتي تصورش را هم نمي کردم. امکان پژوهش در کرسي استاد مسلم علم فيزيک جهان براي من در آن روزها بهترين و پيشرفته ترين مقام علمي جهان بود. اين آرزوي ژرف، با ويژگيهاي علمي و اخلاقي، بزرگ بود که خداوند نصيب من کرده بود. هيچ ثروت و پست و مقامي نمي توانست جاي يک لحظه آن را بگيرد.

در همان دوره تحقيقاتم در کنار بهترين و بزرگترين استاد فيزيک جهان در حالي که همه گونه امکانات علمي و پژوهشي فراهم بود، يک روز عصر که از آزمايشگاه به خوابگاه مي رفتم، ناخودآگاه صداي شن ريزه هاي خيابان هاي دانشگاه که زير پايم جابجا مي شد، مرا به دوران کودکي برد. صدايي آشنا از روزها خوش کودکي و از خانه زير بازارچه قوام الدله در گوشم مي پيچيد. صداي شن هاي دور باغچه خانه کودکي ام، صداي شن هايي که در چهار يا پنج سالگي خيلي با آن آشنا بودم. انگار به خودم آمدم. با خود گفتم: آيا اين وظيفه من است که در خارج بمانم و دستم را در سفره خارجي ها بگذارم؟ به من چه طور مربوط است که در اين دانشگاه آمريکايي بمانم و دو نفر يا دو ميليون نفر آمريکايي را باسواد کنم؟ من بايد به کشور خودم برگردم. دستم را در خودمان بگذارم و جوانان کشورم را دريابم و با جواناني که ا علم و دانش فرار مي کنند و در  نمي خوانند دعوا کنم، يک لحظه از خودم خجالت کشيدم و احساس بدي به من دست داد. خاطرات کوتاه اما شيرين کودکي، در آن خانه با حياط شني، ياد وطن را در من زنده کرد. همان جا تصميم گرفتم به ميهن خويش بازگردم

 

خاطره ي يکي از سفر هاي دکتر به ايران

دکتر حسابي يک بار تابستان براي مدت کوتاهي به ايران بازگت و در خانه اي متعلق به آقاي جماراني تابستان را سپري مي کرد و در همين ايام در حين مطالعات به اين فکر افتادند که علت وجود خاصيتهاي ذرات اصلي بايد در اين باشد که اين ذرات بي نهايت گسترده اند و هر ذره اي در تمام فضا پخش است و نيز هر ذره اي بر ذرات ديگر تاثير مي گذارد.

به اين ترتيب به فکر آزمايشي افتاد که اين نظريه را اثبات و يا نفي کند. او با خود فکر کرد اگر اين تئوري صحيح باشد بايد چگالي يک ذره مادي به تدريج با فاصله از آن کم شود و نه اينکه يک مرتبه به صفر برسد و نبايد ذره مادي شعاع معيني داشته باشد، پس در اين صورت نور اگر از نزديکي جسمي عبور کند بايد منحرف شود و پس از اينکه محاسبات مربوط به قسمت تئوري اين نظره را به پايان رسانيد. پس از بازشت به آمريکا ه راهنمايي پرفسور انيشتين در دانشگاه پرنسيتون به تحقيقات در اين زمينه پرداخت. پرفسور انيشتين قسمت نظري تئوري را مطالعه کرد و دکتر حسابي را به ادامه کار تشويق کرد. دکتر حسابي به راهنمايي پرفسور انيشتين به تکميل نظريه پرداخت سپس يک سال ديگر در دانشگاه شيکاگو به کار پرداخت و آزمايشهايي در اين زمينه انجام داد، وي با داشتن يک انتر فرومتر دقيق توانست فاصله نوري را در عبور از مجاورت يک ميله انداه بگيرد و چون نتيجه مثبت بود. آکادمي علوم آمريکا نظريه دکتر حسابي را به چاپ رسانيد. برخي همکاران از نامأنو بودن و جديد بودن اين فکر متعجب شدند و برخي از اين نظريه استقبال کردند. شرح آزمايشهاي انجام شده و نتيجه آن در اثبات اين نظريه اگر در آزمايش، نور باريک ا مجاورت يک ميله وزين چگال عبور داده شود، سرعت نور کم مي شود. در نتيجه پرتو ليزر بطور مناسبي از ميان دو جسم سنگين که در فاصله اي از هم قرار دارند عبور داده شود انحراف آن هنگام عبور از مجاورت جسم اول و سپس از مجاورت جسم دوم به خوبي معلوم مي شود و اين انحراف قابل عکسبرداري است.

اي آزمايش گسترده بودن ذرات را نشان مي دهد که بر طبق اين آزمايش انحراف زياد پرتوليزر فقط در اثر پراش نبوده بلکه مربوط به جسم است. برحسب اي نظريه هر ذره، مثلاً الکترون، کوارک يا گليون نقطه شکل نيست بلکه بي نهايت گسترده است و در مرکز آن چگالي بسيار زياد بوده و هر چه از مرکز فاصله بيشتر شود آن چگالي به تدريج کم مي شود. بنابراين يک پرتو نور از يک فضاي چگالي عبور کرده و شکست پيدا مي کند و انحراف مي يابد ختلاف توري بي نهايت بود ذرات ا تئوري هاي قبلي: در تئوريهاي قبلي هر ذره قسمت کوچکي از فضا را در بردارد يعني داراي شعاع معيني است وخارج از آن اين ذره وجود ندارد ولي در اين تئوري ذره تا بي نهايت گسترده است و قسمتي از آن در همه جا وجود دارد. در تئوريهاي جاري نيروي بين دو ذره از تبادل ذرات ديگر ناشي مي شود و اين نيرو مانند توپي در ورزش بين دو بازيکن رد و بدل مي شود و اين همان ارتباطي است که بين آنها حاکم است و در تئوريهاي جاري تبادل ذرات ديگري اين ارتباط ميان دو ذره را ايجاد مي کند. مثلاً نوترون که بين دو ذره مبادله مي شود اما در توري دکتر حسابي ارتباط بين دو ذره همان ارتباط گسترده اين است که در همه جا به علت موجوديت آنها در تمام فضا بين آنها وجود دارد. ارتباط اين تئوري با تئوري انيشتين: تئوري انيشتين مي گويد: خواص فضا در حضور ماده ا خواص آن در نبود ماده فرق دارد. به عبارت رياضي يعني در نبود ماده فضا تخت است ولي در مجاورت ماده فضا انحنا دارد. اگر بگوييم يک ذره در تمام فضا گسترده است در هر نقطه ا فضا چگالي ماده وجود دارد و سرعت نور به آن چگالي بستگي دارد به زبان رياضي به اين چگالي مي توان انحناي فضا گفت.

ارتباط فلسفي اين تئوري با فلسفه وحدت وجود:

در اين نگرش همه ذرات جهان به هم مرتبط اند. زيرا فرض بر اين است که هر ذره تا بي نهايت گسترده است و همه ذرات جهان در نقاط مختلف جهان با هم وجود دارند. يعني در واقع قسمت کوچکي از تمام جهان در هر نقطه اي وجود دارد.

 

اقدامات مهم دکتر حسابي (به صورت اجمالي)

 

 

اولين نقشه برداري فني و تخصصي كشور (راه بندرلنگه به بوشهر) - اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران به شمشك) - پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور - پايه گذاري دارالمعلمين عالي - پايه گذاري دانشسراي عالي- ساخت اولين راديو در كشور- راه اندازي اولين آنتن فرستنده در كشور- راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور - راه اندازي اولين رآكتور اتمي سازمان انرژي اتمي كشور - راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران - تعيين ساعت ايران - پايه گذاري اولين بيمارستان خصوصي در ايران, به نام بيمارستان "گوهرشاد - شركت در پايه گذاري فرهنگستان ايران و ايجاد انجمن زبان فارسي-تدوين اساسنامه طرح تاسيس دانشگاه تهران - پايه گذاري دانشكده فني دانشگاه تهران - پايه گذاري دانشكده علوم دانشگاه تهران- پايه گذاري شوراي عالي معارف- پايه گذاري مركز عدسي سازي اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران- پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاه و اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي - پايه گذاري و برنامه ريزي آموزش نوين ابتدايي و دبيرستاني- پايه گذاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاهتهران - پايه گذاري مركز تحقيقات اتمي دانشگاه تهران - پايه گذاري اولين رصدخانه نوين در ايران - پايه گذاري مركز مدرن تعقيب ماهواره ها در شيراز - پايه گذاري مركز مخابرات اسدآباد همدان - پايه گذاري انجمن موسيقي ايران و مركز پژوهش هايموسيقي - پايه گذاري كميته پژوهشي فضاي ايران  ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي كشور (در ساختمان دانشسراي عالي در نگارستان دانشگاه تهران) - تدوين اساسنامه و تاسيس موسسه ملي ستاندارد- تدوين آيين نامه كارخانجات نساجي كشور و رساله چگونگي حمايت دولت در رشد اين صنعت- پايه گذاري واحد تحقيقاتي صنعتي سغدايي (پژوهش و صنعت در الكترونيك, فيزيك, فيزيك اپتيك, هوش مصنوعي) - راه اندازي اولين آسياب آبي توليد برق (ژنراتور) در كشور - ايجاد اولين كارگاه هاي تجربي در علوم كاربردي در ايران- ايجاد اولين آزمايشگاه علوم پايه در كشور

در گذشت دکتر محمود حسابي

و در کنگره 60 سال فيزيک ايران (1366 هجري شمسي) به عنوان پدر علم فيزيک ايران ملقب گرديد. پرفسور دکتر محمود حسابي در 12 شهريور 1372 هجري شمسي در بيمارستان دانشگاه ژنو بدرود حيات گفتند. مقبره استاد بنا به خواسته ي خودشان در زادگاه خانوادگي ايشان در شهر دانشگاهي تفرش قرار دارد.

 

نامدار بازدید : 28 جمعه 16 فروردین 1392 نظرات (0)

زندگینامه شاعر بزرگ ایران زمین سعدی شیرازی

 

 


شیخ‌ مشرف‌الدین‌ ابن‌ مصلح‌ بن‌ عبدا... شیرازی‌ موسوم‌ به‌ شیخ‌ سعدی‌ از بزرگ‌ترین‌ ستارگان‌ و برجستگان‌ درجه‌ اول‌ آسمان‌ ادب‌ ایران‌ زمین‌ است‌ كه‌ با تسلط وصف‌ ناپذیر خود بزرگترین‌ شاهكارهای‌ ادبی‌ ایران‌ را در سرتاسر تاریخ‌ ادبی‌ این‌ كشور خلق‌ نموده‌ است‌. تاریخ‌ زندگی‌ این‌ شاعر و سخن‌سرای‌ بزرگ‌ چندان‌ معلوم‌ نیست‌ و اقوال‌ متعددی‌ در كتاب‌های‌ تاریخی‌ ذكر شده‌ است‌ ولی‌ ظاهرا در بین‌ سالهای‌ 600 تا 610 ه. ق‌ در شهر شیراز به‌ دنیا آمده‌ است‌.سعدی‌ در خانواده‌ای‌ اهل‌ علم‌ و ادب‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود(1) و از اوان‌ كودكی‌ تحت‌ نظارت‌ دقیق‌ پدرش‌ به‌ آموختن‌ علوم‌ و معارف‌ روزگار خویش‌ پرداخت‌. محبت‌ و ارشاد خردمندانه‌ پدر در سال‌های‌ كودكی‌ مشوق‌ این‌ كودك‌ خردسال‌و سرشار از هوش‌ و استعداد بود و وی‌ در مدتی‌ كوتاه‌ به‌ اطلاعات‌ وافری‌ در باب‌ تاریخ‌ و ادبیات‌ ایران‌ دست‌ یافت‌. سعدی‌ در 12 سالگی‌ پدرش‌ را از دست‌ داد و با سرپرستی‌ مادرش‌ تحصیلات‌ خود را ادامه‌ داد. استاد در سال‌ 621ه.ق رهسپار بغداد كه‌ مركز علمی‌ و ادبی‌ بزرگ‌ آن‌ روز جهان‌ اسلام‌ بود گشت‌ ودر مدرسه‌ معروف‌ نظامیه‌ بغداد و دیگر محافل‌ علمی‌ آن‌ شعر مشغول‌ به‌ تحصیل‌ شد. این‌ دوران‌ مواجه‌ بود با هجوم‌ وحشیانه‌ مغولان‌ به‌ ایران‌ و پایمال‌ گشتن‌ ایالات‌ مختلف‌ ایران‌ در زیر سم‌ اسب‌های‌ این‌ قوم‌ وحشی‌ و درنده‌ خو. زادگاه‌ سعدی‌ اگرچه‌ از تهاجمات‌ مغولان‌ مصون‌ ماند ولی‌ استان‌ فارس گرفتار كشمكش‌های‌ سختی‌ بین‌ احفاد ‌خوارزمشاهیان و اتابكان‌ شد و آرامش‌ و امنیتی‌ كه‌ بر شیراز حاكم‌ بود رخت‌ بربست‌. سعدی‌ كه‌ در این‌ ایام‌ به‌ خوشه‌ چینی‌ از محضر دو تن‌ از بزرگترین‌ مشایخ‌ بزرگ‌ صوفیه‌ آن‌ روزگار ابوالفرج‌ بن‌ جوزی‌ و ‌شیخ‌ شهاب‌ الدین‌ سهروردی مشغول‌ بود همزمان‌ با این‌ اوضاع‌ و احوال‌ دل‌ از زادگاه‌ زیبای‌ خود بركشید و به‌ پیروی‌ از روح‌ بی‌آرام‌ و بیقرار خود به‌ شوق‌ جهانگردی‌ عازم‌ سفری‌ دور و دراز گشت‌ كه‌ بین‌ سی‌ تا چهل‌ سال‌ به‌ طول‌ كشید. وی‌ در طول‌ این‌ سفرهای‌ طولانی‌ ولایات‌ و ایالاتی‌همچون‌ عراق‌، شام‌ و حجاز را در نوردید و تا شمال‌ آفریقا نیز پیش‌ رفت‌ و علاوه‌ بر مشاهده‌ شهرها و ملتهای‌ مخلتف‌، با مذاهب‌ و فرق‌ گوناگون‌ آشنایی‌ یافت‌ و یا طبقات‌ مردم‌ مخلوط و ممزوج‌ گشت‌. نقل‌ شده‌ است‌ وی‌ در طی‌سفرهای‌ خود حتی‌ كاشمر و هند و تركستان‌ را نیز در نوردید كه‌ البته‌ اكثر محققان‌ فعلی‌ سفر سعدی‌ به‌ این‌ سرزمین‌های‌ دور دست‌ را مردود دانسته‌ و آن‌ را حاصل‌ تخیلات‌ شاعرانه‌ وی‌ می‌دانند. حكیم‌ پس‌ از این‌ مسافرت‌ طولانی‌ و در حالی‌ كه‌ از جوانی‌ خام‌ و بی‌تجربه‌ به‌ پیری‌ دنیا دیده‌ و شیخی‌ اخلاق‌گرا با كوله‌باری‌ از تجارب‌ معنوی‌ و افكار ورزیده‌ بدل‌ گشته‌ بود به‌ شیراز بازگشت‌. این‌ زمان‌ كه‌ حدود سال‌ 655 ه.ق‌ بوده‌ است‌ مقارن‌ بود با ایام‌ حكومت‌ اتابك‌ ابوبكر بن‌ سعدبن‌ زنگی‌ سلغری‌ ((623 ـ 668 ه.ق‌) و این‌ حاكم‌ اندیشمند درسایه‌ عدل‌ و رأفت‌ خود آرامش‌ و امنیت‌ كاملی‌ را در ایالت‌ فارس‌ حكمفرما ساخته‌ بود.(2) سعدی‌ پس‌ از ورود به‌ شیراز مورد عنایت‌ اتابك‌ ابوبكر قرارگرفت‌ و در شمار نزدیكان‌ وی‌ درآمد. ولی‌ نه‌ به‌ عنوان‌ شاعری‌ ممدوح‌ و درباری‌ بلكه‌ به‌ عنوان‌ مشاوری‌ فرزانه‌ و دانشمندی‌ جهان‌ دیده‌ و قطب‌ صوفیان‌ كه‌ با شهامتی‌ شگفت‌ امیر وسایر بزرگان‌ را به‌ عدل‌ و نیكوكاری‌ می‌خواند و با اندرزهای‌ خردمندانه‌ خود سپری‌ شدن‌ روزگار و گذشتن‌ جاه‌ و جلال‌ و تغییر احوال‌ را به‌ آنان‌ گوشزد می‌ساخت‌.(3) حكیم‌ پس‌ از مرگ‌ امیر ابوبكر بن‌ سعد به‌ ارائه‌ پندهای‌ حكیمانه‌ خود به‌ سایر امراء اتابكان‌ فارس‌ و دانشمندانی‌ همچون‌ خواجه‌ شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌ صاحب‌ دیوان‌ وزیر هلاكو و عطاملك‌ جوینی‌ و سایرفضلا و دانشمندان‌ عصر خویش‌ پرداخت‌. وی‌ اگرچه‌ در برخی‌ اشعار خود این‌ امرا و بزرگان‌ رامدح‌ و ستایش‌ نیز نمود ولی‌ هیچگاه‌ شیوه‌ شاعران‌ درباری‌ پیش‌ از خود را پیروی‌ ننمود و همواره‌ راه‌ اندرز و نصیحت‌ را به‌ جای‌ اغراق‌ و مضمون‌سازی‌ در مدح‌ در نظر داشت‌. سعدی‌ در این‌ دوران‌ كه‌ می‌توان‌ آن‌ را ایام‌ گوشه‌نشینی‌ وی‌ دانست‌ در شیراز شهر محبوبش‌ اقامت‌ گزید و در حالی‌ كه‌ در سراسر عالم‌ اسلامی‌ آن‌ روزگار شهره‌ عام‌ و خاص‌ گشته‌ بود به‌ سرایش‌ اشعار خویش‌ و خلق‌ شاهكارهایی‌ همچون‌ گلستان‌ و بوستان‌ پرداخت‌. بوستان‌ اولین‌ اثر بزرگ‌ هنری‌ او بود كه‌ آن‌ را درسال‌ 655 به‌ پایان‌ رساند و این‌ منظومه‌ تعلیمی‌ بزرگ‌ را به‌ اتابك‌ مظفر الدین‌ ابوبكر بن‌ سعد زنگی‌ هدیه‌ نمود.سعدی‌ یك‌ سال‌ بعد گلستان‌ را كه‌ آمیخته‌ای‌ از نثر و نظم‌ بود به‌ پایان‌ رساند و آن‌ را به‌ پسر ابوبكر به‌ نام‌ سعد بن‌ ابوبكر بن‌ سعد زنگی‌، كه‌ سعدی‌ تلخص‌ خویش‌ را از نام‌ وی‌ گرفته‌ است‌، تقدیم‌ نمود. اواخر عمر سعدی‌ در عزلت‌ و گوشه‌نشینی‌ سپری‌ شد و وی‌ در انزوایی‌ چون‌ اعتكاف‌ صومعه‌نشینان‌ خود را وقف‌ مراقبه‌ و شعر نمود; شیخ‌ در این‌ روزها از تجارب‌ فراوانی‌ كه‌ در سفرهایش‌ اندوخته‌ بود مواعظی‌ برای‌ پادشاهان‌ و رعایا و شاگردان‌ و ستایندگان‌ می‌فرستاد و به‌ نوبه‌ خویش‌ از خیراندیشی‌، هدایا و معاشی‌ كه‌ آنان‌ برای‌ او فراهم‌می‌كردند بهره‌مند می‌گشت‌. این‌ دوره‌ از زندگی‌ نسبتا دراز مدت‌ این‌ شاعر بزرگ‌ در بر گیرنده‌ تصنیف‌ بیشتر اشعارغنایی‌ او اعم‌ از غزلیات‌ و مدایح‌ تعلیمی‌ در قالب‌ قصیده‌ بود كه‌ در آن‌ سران‌ و بزرگان‌ را پند می‌داد و وقایع‌ جاری‌ راتفسیر می‌كرد. سخن‌سرای‌ بزرگ‌ ایران‌ در سال‌ 691 ه. ق‌ در شیراز بدرود حیات‌ گفت‌ و در زاویه‌ خود كه‌ امروز آرامگاه‌ سعدی‌ یا سعدیه‌ خوانده‌ می‌شد دفن‌ گردید. شهرت‌ شیخ‌ اجل‌ سعدی‌ در دوره‌ زندگی‌ او مرزها را در نوردید و به‌ دورترین‌ مناطق‌ نیز رسید.او كه‌ در جوانی‌ نیز به‌ گفته‌ خود شهره‌ آفاق‌ بود پس‌ از سپری‌ نمودن‌ سفرهای‌ طولانی‌ خویش‌ و پیوستن‌ به‌ دربار اتابك‌ ابوبكر و سرایش‌ بوستان‌ و گلستان‌ به‌ شهرت‌ عظیمی‌ دست‌ یافت‌. مهارت‌ غیر قابل‌ توصیف‌ شیخ‌ در آمیختن‌ تجربه‌های‌ تلخ‌ و شیرین‌ و باز نمودن‌ زوایای‌ روح‌ ودل‌ آدمیان‌ با بهره‌گیری‌ از ظریف‌ترین‌ عواطف‌ عاشقانه‌ و توصیف‌ زیبایی‌های‌ طبیعت‌ و لحظه‌های‌ شوق‌ و هجران‌ چنان‌ شكوه‌ و جلالی‌ به‌ او بخشید كه‌ حتی‌ در دوره‌ حیاتش‌ نیز آثارش‌ سرمشق‌ شاعران‌ و نویسندگان‌ قرار گرفت‌ و سخن‌سرایان‌ بعد از او بارها طبع‌ خود را در بوجود آوردن‌ آثاری‌ همچون‌ گلستان‌ و بوستان‌ آزمودند. سعدی‌ در انواع‌ قالب‌های‌ شعری‌ همچون‌ قصیده‌ و رباعی‌ و غزل‌ طبع‌ آزمایی‌ نمود و در هر یك‌ از اقسام‌شعری‌ شاهكارهای‌ بزرگی‌ پدید آورد. شهرت‌ عمده‌ وی‌ در سرایش‌ قصیده‌هایی‌ روشن‌ و روان‌ و ساده‌ و بی‌تكلف‌ است‌ كه‌ در این‌ قصاید بیشتر به‌ نعت‌ خداوند و پند و اندرز و حكم‌ و مراثی‌ و مدایح‌ پرداخته‌ است‌. همانگونه‌ كه‌ اشاره‌ شد حكیم‌ شیراز شاعری‌ درباری‌ نبود و اگرچه‌ با تعداد زیادی‌ از دربارها تماس‌ داشت‌ ولی‌ هیچ‌گاه‌ از اعتقاد خود به‌آزادی‌ اندیشه‌ و قلم‌ دست‌ نكشید و هرگز دست‌ تكدی‌ پیش‌ كسی‌ دراز ننمود. مدایح‌ او محدود می‌باشند و او روی‌ هم‌ رفته‌ مایل‌ بود قصاید خود را از مواعظ دلنشین‌ و سخنان‌ حكمت‌آموز خطاب‌ به‌ پادشاهان‌ پرسازد. سعدی‌ علاوه‌ بر اینكه‌ درجه‌ مداحی‌ قصیده‌ را كاهش‌ داد به‌ آرایش‌ غزل‌ پرداخت‌ و تحول‌ یكصد ساله‌ غزل‌ را تا پیش‌ از ظهور حافظ،به‌ اوج‌ خود رساند. وی‌ غزل‌ را كه‌ بیشتر احساسات‌ شاعر را تعبیر می‌نماید ترجیح‌ داد و در غزلیات‌ پرشورش‌ خود را به‌ دست‌ احساسات‌ عشقی‌ سپرد كه‌ به‌ راستی‌ تجربه‌ گردیده‌ است‌. در غزلهای‌ سعدی‌ دل‌ با دماغ‌ و حسن‌ با خرد مبارزه‌ نمود و عشق‌ و ذوق‌ و شور و شوق‌ جای‌ قیاس‌ و نكته‌پردازی‌ و مضمون‌سازی‌ را گرفت‌ و از این‌ روی‌ می‌توان‌ گفت‌ غزل‌ از زمان‌ سعدی‌ در ردیف‌ اول‌ اقسام‌ شعر فارسی‌ قرار گرفت‌. نثر شیرین‌ و روان‌ سعدی‌ كه‌ دقیقا برابر با نظم‌ وشعر او بود از دیگر ویژگی‌های‌ منحصر به‌ فرد این‌ شاعر به‌ شمار می‌رود و وی‌ از این‌ طریق‌ بخصوص‌ نثر مسجع‌ و آهنگ‌دار حسن‌ انتخاب‌ و حسن‌ وزن‌ و تناسب‌ خود را وارد زبان‌ فارسی‌ نمود. هنر بزرگ‌ سعدی‌ در نثر مسجع‌ آن‌ بودكه‌ بدون‌ آنكه‌ از شیوه‌ پیشینیان‌ همچون‌ عطار نیشابوری و ابوالمعالی نصرا... منشی‌ در استفاده‌ از جملات‌ مصنوع‌ و پیچیده‌ استفاده‌ كند عباراتی‌ شیرین‌ و گوشنواز و دلفریب‌ و در عین‌ حال‌ ساده‌ و روان‌ به‌ كار برد كه‌ شهرت‌ او را دوچندان‌ ساخت‌.(4) از ابتكارات‌ زیبای‌ سعدی‌ در نثر، به‌ كارگیری‌ اشعار و شواهد مناسب‌ در مواقع‌ خاص‌ است‌ كه‌ تأثیری‌ جاودانه‌ به‌ سخن‌ او بخشیده‌ است‌ و نمونه‌ آن‌ در گلستان‌ جلوه‌گر است‌. از جمله‌ این‌ شواهد ذكر عباراتی‌ است‌كه‌ معنی‌ آیات‌ قرآن‌ كریم‌ را با نظم‌ شیوایی‌ روشن‌ ساخته‌ است‌.(5) از دیگر هنرهای‌ بزرگ‌ استاد سخن‌ ایران‌ بیان‌ حقایق‌ از طریق‌ تمثیل‌ با عباراتی‌ شیرین‌ و كوتاه‌ است‌ كه‌ بدون‌ ورود به‌ استدلال‌ و طول‌ مقال‌ منظور نظر خود را بیان‌ داشته‌ است‌. سعدی‌ علاوه‌ بر شعر فارسی‌ در ادبیات‌ عربی‌ نیز تسلط بی‌چون‌ و چرایی‌ داشت‌ و اقامت‌ و تحصیل‌ او دردیار عرب‌ و مطالعه‌ آثار برخی‌ از شاعران‌ و نویسندگان‌ عرب‌ موجب‌ شد كه‌ اشعار پخته‌ و رسایی‌ نیز در زبان‌ عربی‌ بسراید كه‌ بعدها مورد تحسین‌ شعرای‌ عرب‌ زبان‌ نیز قرار گرفت‌. شیخ‌ اجل‌ آثار بزرگی‌ از خود به‌ یادگار گذاشت‌ كه‌ بخش‌ اعظم‌ این‌ آثار شامل‌ غزلیات‌، سخنان‌ موجز و گفته‌های‌ اخلاقی‌ موسوم‌ به‌ صاحبیه‌ و قطعات‌ (رباعیات‌ ومفردات‌) در مجموعه‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ كلیات‌ سعدی‌ جمع‌آوری‌ شده‌ است‌. بزرگ‌ترین‌ یادگار هنری‌ این‌ شاعر والامقام‌ دو كتاب‌ جاودانی‌ بوستان‌ و گلستان‌ است‌ كه‌ تمامی‌ هنر خود را در این‌ كتابها جلوه‌گر ساخته‌ است‌. گلستان‌ كتابی‌ كوچك‌ با نثر بسیار روان‌ و آمیخته‌ با شعر است‌ كه‌ شاعر در یك‌ دیباچه‌ و هشت‌ باب‌ مجموعه‌ داستان‌هایی‌ را روایت‌ می‌كند كه‌ در هر یك‌ از این‌ حكایت‌ها به‌ نوعی‌ چشم‌ خواننده‌ به‌ زشتی‌های‌ و زیبایی‌های‌ زندگی‌ اجتماعی‌ گشوده‌می‌شود. هر یك‌ از داستان‌های‌ گلستان‌ سرشار از نكات‌ نغز اجتماعی‌ و اخلاقی‌ و ترتیبی‌ است‌ كه‌ هر كدام‌ حتی‌ به‌ تنهایی‌ نیز می‌تواند سرمشق‌ زندگی‌ انسان‌ها قرار گیرد. بوستان‌ یا سعدی‌نامه‌ منظومه‌ای‌ در 4500 بیت‌ است‌ كه‌ جدای‌ از حمد و ثنای‌ آغازین‌ به‌ ده‌ باب‌ تقسیم‌ شده‌ و اساس‌ و مبنای‌ آن‌ تعلیم‌ و تربیت‌ است‌. شاعر درباب‌های‌ مختلف‌ كه‌ هر یك‌ به‌ مضامینی‌ همچون‌ عدل‌ و تدبیر، احسان‌، عشق‌ و شور مستی‌، تواضع‌، رضا، قناعت‌، تربیت‌،عافیت‌، توبه‌ و صواب‌ و مناجات‌ اختصاص‌ یافته‌ است‌ عقاید گرانبهای‌ خود را كه‌ حاصل‌ عمری‌ اندیشه‌ و مطالعه‌ افاق‌و انفس‌ و سیر و سفر و آمیزش‌ با اقسام‌ ملل‌ و نحل‌ و مشاهده‌ وقایع‌ تاریخی‌ است‌ در حكایات‌ و اشعاری‌ زیبا بیان‌ نموده‌ و مجموعه‌ای‌ از بهترین‌ دستورهای‌ اخلاقی‌ و اجتماعی‌ و نمونه‌ شیوای‌ فارسی‌ ادبی‌ را بوجود آورده‌ است‌.حكیم‌ مجموعه‌ای‌ از شعر و نثر خویش‌ را نیز در قالب‌ هنری‌ و شوخی‌ و انتقاد به‌ تصویر كشیده‌ كه‌ تحت‌ عنوان‌ غزلیات‌، مضحكات‌ و خبثیات‌ در كلیات‌ او جای‌ گرفته‌ است‌. توصیف‌ شخصیت‌ واقعی‌ حكیم‌ سعدی‌ در قالب‌ مقاله‌ای‌ كوتاه‌ كاری‌ دشوار است‌ و تنها می‌توان‌ گفت‌ او یكی‌ از با روح‌ترین‌ و بلند پایه‌ترین‌ بزرگان‌ ادب‌ ایران‌ و جهان‌ است‌ كه‌ مشوق‌ بزرگ‌ اخوت‌ و برادری‌ در بین‌ انسان‌ها بوده‌ و بزرگوارانه‌ درصدد اجرای‌ این‌ آرمان‌ بزرگ‌ در بین‌ ملت‌ها گام‌ برداشته‌ است‌.
نامدار بازدید : 18 جمعه 16 فروردین 1392 نظرات (0)

 

"بروس ماهلاسکی" هنرمند نیوزلندی به تازگی بخشی از کارهای جالب خودش را رونمایی کرده است. او با استفاده از استخوان حیوانات مختلف مدل های کاملا شبیه سازی شده از اسلحه ها را می سازد.
تا به حال هنرمندان بسیاری بوده اند که با استفاده از وسایل غیرعادی دست به کارهای جالب زده اند و هر کدام به نوع خاصی مردم را متعج کرده اند .

"بروس ماهلاسکی" هنرمند نیوزلندی به تازگی بخشی از کارهای جالب خودش را رونمایی کرده است. او با استفاده از استخوان حیوانات مختلف مدل های کاملا شبیه سازی شده از اسلحه ها را می سازد.
 
او که پدر و مادری محقق داشته است از بچگی عاشق جمع کردن استخوان حیوانات مختلف بود ولی در سال 2005 تصمیم گرفت با استخوان هایی که جمع کرده بود دست به کاری جالب بزند و در همان سال اولین اسلحه استخوانی اش را درست کرد. 

او در سال 2010 به یک هنرمند واقعی در این زمین تبدیل شده بود و با توجه به علاقه ای که به سلاح های جنگی داشت بسیاری از سلاح ها را با استخوان شبیه سازی کرده بود.
 
یکی از کارهای بسیار جالب او یک کلاشینکف است که با استخوان گوسفند، عقاب، خرگوش، مار و ... حیوان دیگر درست شده است. ارزش برخی از مجسمه های او به بیش از 4 هزار دلار نیز می رسد. 

او همه اسلحه ها را در اندازه واقعی شبیه سازی می کند و تا جایی که بتواند در ساخت آن ها جزئیات را رعایت می کند. او همچنین قصد دارد یک مراسم برای فروش این مجسمه ها برگزار کند.
 
نامدار بازدید : 16 جمعه 16 فروردین 1392 نظرات (0)

 

همانطور که رژيم غذايي سنگين شما را از كالري محروم مي كند از هوش هم محروم مي كند.تحقیقات نشان می دهد زناني كه كالري خيلي كمي دريافت كرده اند در آناليز اطلاعات خيلي كند بودند. و زمان طولاني تر برای عكس العمل و مشكل بيشتري در بخاطر آوردن رويدادهانسبت به زناني كه رژيم غذايي ندارند داشته اند.
همه ما دوست داریم حافظه قوی با حضور ذهن بالایی داشته باشیم .گاهی اوقات که چیزهای ساده ای مثل نام یا شماره تلفن کسی را فراموش می کنیم به این فکر می کنیم که دچار فراموشی شده ایم و این باعث نگرانی بیش از حد ما نسبت به مسئله تحلیل حافظه مان می شود.

در این گزارش قصد داریم با راهکارهایی که در اختیارتان می گذاریم شما را با تقویت کننده های مغز آشنا کنیم.

با مغزتان بیشتر آشنا شوید

مغز يك بافت گرسنه است. اگر چه مغز 2 درصد از وزن بدن را تشكيل مي دهد اما تا بيش از 30 درصد كالري (انرژي) روزانه را مصرف مي كند. مشكل ديگراين كه همه انرژي خود را از ئيدراتهاي كربن كيفيت بالا جذب مي كند.

مغز شما اين سوخت سريع را مي سوزاند حتي زمانيكه شما در خواب هستيد. بنابراين خوردن صبحانه بهترين راه براي ذخيره دوباره سوخت (براي مغز) و كم كردن ضعف ذهني است.

 بعد از اضافه كردن صبحانه به برنامه غذايي خود اگر قبلا براي تصميم گيري در مورد كارهاي روزانه مشكل داشتيد اكنون يك برتري محسوس را مشاهده مي كنيد بايد به انرژي و ارزش غذايي آنچه مي خوريد توجه داشته باشيدبه خصوص اگر وعده غذايي شامل حداقل يك ميوه حبوبات و يك منبع پرتئيني غني باشد بسيار خوب است وعده سالم براي صبحانه مي تواند يك تكه نان با خمير بادام زميني  و پرتقال و يك ليوان شير بدون چربي است. 

وعده هاي غذايي خود را به 4 يا 6 وعده كوچك به طوري كه در طول روز توزيع شده باشد تقسيم كنيد. اين وعده هاي غذايي را سبك و كم حجم نگه داريد. از خوردن غذاهاي سنگين و حجيم خودداري منيد زيرا خون را به سمت دستگاه گوارش مي كشاند و سهم كمتري به مغز مي رسد كه سبب تنبلي و خستگي مي شود.

رژیم غذایی و دردسر های آن

همانطور كه رژيم غذايي سنگين  شما را از كالري محروم مي كند از هوش هم محروم مي كند .تحقیقات نشان می دهد زناني كه كالري خيلي كمي دريافت كرده اند در آناليز اطلاعات خيلي كند بودند.  و زمان طولاني تر برای عكس العمل و مشكل بيشتري در بخاطر آوردن رويدادهانسبت به زناني كه رژيم غذايي ندارند داشته اند.

اهمیت ویتامین B

كمبود هر كدام از ويتامينهاي B1 , B2 , B6 , B12 و اسيد فوليك باعث كمبود انرژي در مغز مي شود كه حاصل آن گيجي و كج خلقي و اختلال در تفكر، تمركز، يادآوري و عكس العمل است.

غذاهاي غني از ويتامينهاي B شامل شير بدون چربي و ماست، سبوس گندم، موز، غذاهاي دريايي، حبوبات كامل و نخود فرنگي هستند يك ميزان متعادل از مواد معدني و ويتامينها مصرف كنيد.

ويتامينهاي ضد تحليل مغز

مغز بيشتر از هر عضوي از بدن اكسيژن مصرف مي كند اين سبب توليد مقدار زياد راديكالهاي آزاد مي شود كه در نهايت سبب صدمه زدن به سلول هاي مغزي مي شود. فرسودگي ناشي از راديكالهاي آزاد سبب از دست رفتن تدريجي حافظه شود. خوشبختانه بدن يك ضد راديكال آزاد دارد كه شامل ماده مغزي آنتي اكسيدانت كه در رژيم داراي ويتامين E و C موجود است اين رژيم غذايي راديكالهاي آزاد را غير فعال مي كند.

براي اينكه دفاع آنتي اكسيدانت را تقويت كنيد هر روز 5 تاي ( ترجيحاً هر 9 تاي ) خوراكيهاي زير را مصرف كنيد: آب پرتقال، توت فرنگيها، هويجها، اسفناج، طالبي و ميوه و سبزيجات تازه ديگر.

12پیشنهادات طلایی برای تقویت مغز

 1- کاري انجام دهيد

دانشمندان بر اين باورند که نرمش هاي هوازي منظم مي تواند ساده ترين و مهم ترين راه براي سلامتي طولاني مدت مغز باشد.در حالي که قلب و ششها واکنشي سريع نسبت به دويدن بر روي دستگاه دوي ثابت نشان مي دهند، مغز هم به آرامي با هر قدم قعاليت ميکند.

براي سلامت دائمي مغز، روزانه حداقل 30 دقيقه فعاليت جسماني (دويدن و نرمش‌هاي هوازي) مي تواند نقش شايان توجهي داشته باشد.

2- متعادل بخوريد

انرژي بسيار زياد يا انرژي بسيار کم خللي بزرگ در کارايي مغز ايجاد ميکند. رژيم غذايي تشکيل شده از مواد قندي کم با فيبر بالا و چربي و پروتئين معمولي بسيارآرام تر از غذاهايي با ميزان قند بالا (مانند شيريني جات و نشاسته) در بدن تجزيه ميشوند.

سرعت ثابت و ملايم هضم در روده مقدار انرژي بيشتري را به مغز مي رساند، و باعث بهينه‏ سازي سوخت و ساز در ارگانهايي مي‌شود که مي تواند در سلامتي طولاني مدت نقش بسزايي داشته باشد.

3- مراقب رژيم غذاييتان باشيد

در حالي که پرخوري فعاليت مغز را کند مي کند و در طولاني مدت باعث فشار آمدن به مغز مي‏شود، کمبود کالري هم مي تواند اثر مشابهي را بر مغز گذارد.

رژيم هاي غذايي مفرط مي تواند باعث طولاني شدن برخي دردها در بدن و در نتيجه سلب آسايش شوند، احساسي که باعث اعتياد افراد به لاغر ماندن (anorexia) (ترس از چاق شدن) شود.

بسياري از مطالعات رژيم هاي غذايي مفرط را با حواس پرتي ، اختلال در حافظه و پريشاني مرتبط مي دانند.

4- مراقب بدن خود باشيد

بسياري از بيماري هاي قابل پيشگيري مانند ديابت نوع دوم، چاقي، فشار خون و… مي توانند تاثير بسزايي در پير شدن مغز داشته باشند.
فعال و سالم نگه داشتن سيستم گردش خون با کارهايي از قبيل سيگار نکشيدن و عدم استفاده از چربي هاي اشباع شده مانع از پيري زودرس مغز ميشود.

5- از استراحت و آرامش لذت ببريد

در زمان استراحت و رويا، خاطرات به آرامي مرور مي شوند، بعضي دور ريخته و بعضي ذخيره مي‌شوند.مطالعات نشان مي‏ دهند وقتي دچار کمبود خواب هستيم، پروتئيني که سيناپس‏ها (محل تماس دو عصب) را شکل مي دهد توانايي کافي براي تفکر و فراگيري را از دست مي‏دهد، علاوه بر اين خواب ناکافي با فراموشي در ايام کهولت رابطه مستقيم دارد.

6- از قهوه تان لذت ببريد

تحقيقات نشان داده است که استفاده منظم از کافئين از مغز محافظت مي کند. بر اساس يک مطالعه علمي 2 الي 4 بار سرحال آمدن بعد از خستگي در يک روز مي تواند به کاهش فراموشي کمک کند و 30 تا 60 درصد از بروز آلزيمر پيشگيري کند.

 اينکه آيا کافين موجود در چاي و قهوه باعث رفع خستگي ميشود يا آنتي اکسيدان موجود در آنها هنوز مشخص نيست اما قهوه باعث افزايش سطح هوشياري در اين بعد از ظهر و چند سال بعد مي شود.

7- ماهي بخوريد

براساس تئوري هاي جديد وجود ماهي در رژيم غذايي انسانها مي تواند نقش بسزايي در تقويت حافظه انسانها داشته باشد. اسيدهاي چرب مورد نياز مانند امگا 3، براي ساختمان مغز مهم بشمار مي آيند و تاثير آنها براي درمان بيماري هاي مغزي بسيار موثر است.

مطالعات انجام گرفته بر روي تاثير مکمل امگا 3 نتايج جالبي را به همراه داشت که نشان مي داد امگا 3 دربرخي ديگر از منابع غذايي مانند تخم کتان، ماهي ها و برخي از حيوانات علف خوار نيز يافت مي شود.

8- خونسرد باشيد

استرس تاثير بد و مخربي روي مغز مي گذارد و با ترشح هورمون‏هاي خطرناکي در ناحيه‏ي هيپوکمپوس (hippocampus) و ساير قسمت هاي مغز، حافظه را تحت تاثير قرار مي‏دهد.

بعضي از دانشمندان بر اين عقيده ‏اند که داشتن يک زندگي متعادل و دنبال کردن فعاليت هاي آرامش بخش مانند يوگا، حضور در اجتماع و انجام فعاليت‏هاي هنري مي تواند روند فراموشي بر اثر کهولت سن و پيري مغز را به تاخير بياندازد.

9- از مکمل ها استفاده نکنيد

اخيرا استفاده از مکمل ها وسيله اي براي جبران کاستي‏ها تبديل شده اند، لطفاً از مواد طبيعي استفاده کنيد.

10-زغال اخته بخورید

مصرف زغال اخته با افزایش سرعت عملکرد مغز باعث رشد سلول‌های هیپوکامپوس می‌شود. زغال را می‌توان همراه با غلات یا ماست مصرف کرد.

11-سودوکو حل کنید

حل جدول سودوکو که امروزه به پرطرفدارترین جدول در دنیا نیز مشهور شده است، سرعت انتقال و تصمیم‌گیری در مغز را به نحو عجیبی افزایش می‌دهد.علاوه بر این موارد، ورزش منظم بویژه ایروبیک و پیاده‌روی تاثیرات بسیار مثبتی بر عملکرد مغز داشته و سرعت و شفافیت تفکر را بالا می‌برد.

12-بادام بخورید

علاوه بر همه اینها باید گفت بادام حافظه را تقویت می‌کند و اگر در ترکیب با شیر قبل از رفتن به رختخواب یا پس از برخاستن از خواب به هنگام صبح مصرف شود، تاثیر بهتری دارد.
نامدار بازدید : 17 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

 

شرکت فرانسوی تولید کننده پوشاک به نام هرمس تی شرتی را به قیمت 100 هزار دلار تولید کرده است که قیمت حدودی آن به تومان نزدیک به 300 میلیون است.
لباس یکی از اقلام ضروری هر انسانی است و البته برخی دوست دارند به هر ترتیب بهترین لباس را بپوشند و پول های زیادی را برای آن پرداخت کنند. در این میان تولید کنندگان لباس نیز گاهی لباس های عجیب با قیمت های نجومی تولید می کنند. 

شرکت فرانسوی تولید کننده پوشاک به نام هرمس تی شرتی را به قیمت 100 هزار دلار تولید کرده است که قیمت حدودی آن به تومان نزدیک به 300 میلیون تومان است که البته به هر پولی بسیار گران قیمت است. 

این تی شرت با استفاده از پوست کروکدیل تولید شده است و دلیل اصلی گرانی آن نیز همین جنس مرغوب و البته بسیار عجیب آن است. این جنس باعث می شود تا لباس بسیار سبک  والبته محکم باشد.
 
از زمانی که قیمت های این شرکت مشخص شده است نه تنها این شرکت پوشاک از کار خود دست نکشیده است بلکه اعلام کرد قصد دارد لباس هایی با از همین جنس با قیمت های بالاتر تولید کند. 

این لباس ها همچنین باعث شده است بسیاری از دوست داران حیوانات نیز به این شرکت پوشاک اعتراض کنند و البته خواستار آن هستند تا جلوی این کار گرفته شود.
نامدار بازدید : 22 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

 

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ماجرای آدم‌کشی دیپلمات عربستانی در تهران، بازداشت 48 ساعته دیپلمات ایرانی در عربستان، سابقه شرب خمر دیپلمات عربستانی، کوتاهی وزارت امور خارجه در رسیدگی به این پرونده و ... را تشریح کرد.
ساعت 5:46 صبح روز پنج شنبه 24 اسفند ماه سال 91، حادثه‌اي در بلوار ارتش تهران اتفاق افتاد که بر اثر آن يک دستگاه خودروي هيوندا به شماره سياسي 241.86 وابسته به سفارتخانه عربستان با يک دستگاه پرايد برخورد و براثر آن يکي از هموطنانمان جان خود را از دست داد. 

اين موضوع که در واپسين روزهاي سال گذشته و در نبود نمايندگان ملت رخ داد با غيبت طولاني و غيرضروري رسانه‌ها مصادف شد و عملا فراتر از وزارت امور خارجه نرفت تا اين وزارت هر طوري که دوست دارد با آن برخورد کند! 

اما در اين ميان نماينده‌اي بود که فارغ از قيل و قال تعطيلات عيد نوروز امسال و بدون هيچ ماموريتي و صرفا به خاطر وظيفه نمايندگي خويش اين موضوع را پيگيري و تمام جزئيات آن را بررسي کرده است. 

عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس خود در اين رابطه مي‌گويد: "هيچ ماموريتي در اين زمينه نداشتم‌ اما به دليل وظيفه نمايندگي که هر نماينده‌اي مي‌تواند اين موضوع را پيگيري کند،‌ مسئله را پيگيري و در اين زمينه اطلاعات خوبي را به دست آورده‌ام و اين اطلاعات تا به حال در هيچ کجا ذکر نشده است چون شخصا موضوع را از مراجع مختلف همچون نيروي انتظامي‌، بيمارستان‌ها، افراد ذيربط و .... پيگيري کرده و مستنداتي را به دست آورده‌ام." 

به همين جهت باشگاه خبرنگاران پاي صحبت‌هاي "مهدي دواتگري" نماينده مراغه و عجيب‌شير و عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس نهم نشسته است تا جزئيات کامل اين پرونده و برخي گفتني‌هاي ديگر را تشريح کند. 

همچنين لازم به يادآوري است مهدي دواتگري پيش از نمايندگي، داديار و بازپرس دادسراي عمومي و انقلاب تهران، مدير‌کل طرح و برنامه‌ريزي قوه قضائيه، معاون مدير‌کل بررسي‌هاي ويژه رئيس قوه قضائيه، معاون دادستان در نظارت به ضابطين، قاضي حوزه مشاوران رئيس قوه قضائيه و قاضي پرونده‌هاي مفاسد اقتصادي بوده است؛ وي همچنين قاضی قطورترین پرونده تاریخ قضایی کشور (زمين‌خواري هشتگرد) بوده است چرا که به پرونده‌اي رسيدگي مي‌کرد که در آن پرونده از 25 هزار نفر کلاهبرداری شده بود و طبق گفته این قاضی مجموع مستندات پرونده حدود 3 وانت نیسان بوده و به همین دلیل روزنامه کیهان لقب قطورترین پرونده تاریخ قضایی کشور را به آن داده است. 


در ادامه مشروح اين گفتگو ‌را مي‌خوانيد: 

مهدي دواتگري درباره حادثه کشته شدن يک شهروند ايراني توسط ديپلمات عربستاني در اسفنده ماه 91 گفت: ساعت 5:46 صبح روز پنج‌شنبه 24 اسفند، يک دستگاه خودروي هيوندا به شماره سياسي 86-241 وابسته به سفارتخانه عربستان‌سعودي در بلوار ارتش از شرق به غرب در حال حرکت بود که با يک دستگاه پرايد در حال توقف،‌ مقابل ستاد نيروي زميني ارتش در شهرک شهيد محلاتي از پشت برخورد کرد به طوري که خودرو  پرايد حدود 60 متر به جلو پرتاب شده است و بر اثر شدت ضربه وارده، راننده خودروي پرايد از ناحيه قفسه سينه و کبد دچار آسيب شديد شده و در دم جان باخت و يک سرنشين ديگر اين خودرو مصدوم شد.
 
خودرو پرايد شهروند كشورمان پس از برخورد خودرو ديپلمات مست عربستاني
 
وي افزود: شدت ضربه وارده خودروي سياسي به حدي بود که خودروي پرايد از قسمت عقب به شدت جمع و محورهاي عقب اين خودرو تا صندلي راننده جابه‌جا شد. 


دواتگري تصريح کرد: در همان بررسي‌هاي اوليه، تعداد 5 بطري مشروبات الکلي از نوع "ودکا" از خودروي سياسي پيدا شد که يک بطري بر اثر ضربه وارده شکسته و يک بطري خالي و 3 بطري هم پلمپ شده و سالم کشف شد و با توجه به وجود مشروبات الکلي در اين خودرو 3 ساعت پس از آن يعني ساعت 8 صبح در بيمارستان امام حسين(ع) از راننده اين خودروي سياسي تست الکل صورت گرفت و با توجه به اين تست‌هاي انجام شده 2.87 درصد الکل در خون اين ديپلمات وجود داشت. 

عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي در ادامه اظهار داشت: راننده خودروي سياسي فردي است 29 ساله به نام "ياسر بن محمد علي يمي" وابسته به سفارتخانه عربستان در ايران و نامبرده داراي مدرک کارشناسي علوم سياسي از عربستان است که از دي ماه سال 1389 وارد ايران شده و کارمند بخش کنسولي سفارت عربستان در تهران است. 

وي با اشاره به محل سکونت اين ديپلمات افزود: اين ديپلمات سفارتخانه عربستان در فرمانيه، خيابان ديباجي، نبش خيابان محمود نوريان کوچه پيرنيا، کوچه گل سکونت دارد. 

دواتگري تصريح کرد: اين ديپلمات عربستاني دوره زبان فارسي و انگليسي را در دانشگاه بين‌المللي قزوين گذرانده و به زبان فارسي مسلط است و روابط عمومي خوبي هم دارد. 

* بازگشت ديپلمات عربستاني از پارتي شبانه 

نماينده مردم عجب‌شير و مراغه در خانه ملت تردد اين ديپلمات در خيابان‌هاي تهران پيش از طلوع آفتاب را تامل‌برانگيز دانست و گفت: با توجه به اينکه غالبا عوامل ديپلمات سفارتخانه‌ها از ساعت 9 صبح به بعد در محل کار خود حاضر مي‌شوند، تردد نامبرده در اين ساعت يعني 5.46 صبح در محور شرق به غرب بلوار ارتش قابل تامل است همچنين حدود 2.87 درصد که سه ساعت پس از تصادف در تست الکل وي مشاهده شد اين مسئله را به ذهن متبادر مي‌کند که وي از پارتي شبانه بازمي‌گشت

*پرداخت غرامت از سوي سفارت عربستان ضروري است 

وي افزود: با توجه به قوانين راهنمايي و رانندگي حداکثر سرعت مجاز در بلوار ارتش 80 کيلومتر است در حالي که سرعت خودروي سياسي بيش از 130 کيلومتر در ساعت بوده  و با توجه به اتمام بيمه‌نامه خودرو به نظر مي‌رسد عوامل سفارت عربستان توجهي به موضوع جانبي خودرو نداشته و لذا از سوي عوامل سفارتخانه عربستان پرداخت غرامت لازم و ضروري است.

 

خودرو هيونداي متعلق به ديپلمات مست عربستاني

 

*وزارت امور خارجه هر چه سريعتر ديپلمات عربستاني را اخراج کند 


عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در ادامه گفتگوي خود با باشگاه خبرنگاران به عملکرد وزارت امور خارجه در اين رابطه اشاره کرد و گفت: چند نکته در اين زمينه وجود دارد که بايد مورد توجه قرار گيرد؛ نخست آنکه ديپلمات‌ها طبق قوانين بين‌المللي داراي مصونيت هستند و ما از آن جايي که پايبند به تعهدنامه‌هاي بين‌المللي هستيم، نمي‌توانيم اقدامي در اين زمينه انجام دهيم و به همين دليل قوه قضائيه هيچ اقدامي انجام نداد بنابراين لازم است وزارت امور خارجه هر چه سريعتر نسبت به اخراج ديپلمات عربستاني اقدام کند. 

وي افزود: نکته سوم آنکه تعلل و يا بي‌تفاوتي وزارت امور خارجه در روزهاي اخير و اينکه سکوت اختيار کرده است به هيچ وجه قابل پذيرش نبوده و وزارت امور خارجه بايد جوابگو باشد. 

*ديپلمات عربستاني سابقه شرب خمر داشته است 

دواتگري در ادامه گفتگوي خود به سابقه "شرب خمر" اين ديپلمات سفارتخانه عربستان در تهران اشاره کرد و گفت: با توجه به اينکه در ایام تعطیلات پیگیر این ماجرا بودم، چند نسخه سوابقی را بدست آوردم که این دیپلمات پیش از این هم به خاطر شرب خمر در بیمارستان‌های تهران بستری شده و حتی یک بار وضعش به قدری وخیم می‌شود که وي را با هواپیمای اختصاصی به عربستان منتقل می‌کنند. این دیپلمات قبل از حادثه اخیر سابقه شرب خمر و بستری در بیمارستان را داشته است، به طوری که در سوابقی که بدست آوردیم در بیمارستان عرفان و بیمارستان نیکان به دلیل شرب خمر بیش از حد بستری شده است چرا که در تاریخ 8 فروردین 90 رأس ساعت 16:09 در بیمارستان بستری شده است. 

* کوتاهی وزارت امور خارجه در خصوص دیپلمات مست عربستان
 

مهدی دواتگری تأکید کرد: باید وزارت امور خارجه به این پرسش پاسخ دهد كه چرا علی‌رغم اینکه این دیپلمات سابقه شرب خمر داشته است این فرد را به عنوان عنصر نامطلوب از کشور اخراج نکرده است؟ چرا با گذشت حدود 20 روز از این حادثه وزارت امور خارجه اقدام جدی در خصوص این دیپلمات به عمل نیاورده است. 

*دولت عربستان این دیپلمات را مجازات کند 

وی افزود: انتظار داریم وزارت امور خارجه نسبت به اخراج این دیپلمات اقدام کند و از دولت عربستان هم انتظار داریم که طبق قوانین بین‌المللی نسبت به تعقیب، محاکمه و مجازات این دیپلمات و پرداخت خسارت وارده اقدام کند. 

دواتگری در ادامه به ضعف دولت عربستان در این زمینه اشاره کرد و اظهار داشت: دولت عربستان که ادعای خادمی شهر اسلامی را دارد، چه توجیهی دارد که دیپلمات این کشور شرب خمر داشته باشد؟ 

وی افزود: شرب خمر نه تنها در ایران بلکه در اکثر کشورهای مسلمان جرم تلقی می‌شود بنابراین آیا عربستان به عنوان یک کشور مسلمان نسبت به این موضوع بی‌تفاوت خواهد بود.

*دولت عربستان از ملت ایران عذرخواهی کند
 

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در ادامه خاطرنشان کرد: ضمن اینکه از وزارت امور خارجه کشورمان در خصوص تعلل و بی‌تفاوتی در این خصوص انتقاد شدید داریم، از دولت عربستان نیز انتظار داریم رسما از دولت جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران عذرخواهی کند و از ملت عربستان نیز عذرخواهی کند چرا که یک دیپلماتی را که شرب خمر می‌کند به عنوان دیپلمات آنها انتخاب کرده است. 

*ماجرای بازداشت 48 ساعته دیپلمات ایرانی در عربستان 

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در بخش دیگری از گفتگوی خود به موضوعی اشاره کرد که تا به حال رسانه‌ای نشده است. 

وی افزود: چند ماه پیش و در جریان ناآرامی‌های عربستان، دیپلمات ایرانی مستقر در عربستان زمانی که از محل تجمع مخالفان دولت عربستان عبور ‌مي‌کرد، به صورت طبیعی برای لحظاتی می‌ایستد و این مردم را نظاره می‌کند که در این هنگام پلیس عربستان بر خلاف تعهدات بین‌المللی که دیپلمات‌ها مصونیت دارند، او را دستگیر و به مدت 48 ساعت بازداشت می‌کنند و پس از 48 ساعت مستقيم او را از زندان به فرودگاه منتقل و از عربستان اخراج می‌کنند که این اقدام کاملا بر خلاف تعهدات بین‌المللی است. 

دواتگری تصریح کرد: ولی وزارت امور خارجه در حالی که از این دیپلمات عربستانی مستنداتی دارد به طوری که او شرب خمر کرده و یک نفر ایرانی را نیز کشته است، هیچگونه اقدام عملی انجام نمی‌دهد. 

*وزیر امورخارجه به مجلس احضار شد 

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در ادامه اظهار داشت: بعد از سفر رئیس جمهور کشورمان به مصر و توهینی که صورت گرفت، یعنی شیخ الازهر حاضر به مصاحبه نشد، با درخواست ایران مبنی بر تقاضای روابط دیپلماتیک موافقت نشد و ... موضوع را از وزیر امور خارجه سوال کردم و قرار شد علي اكبر صالحي یکشنبه هفته آینده در جلسه این کمیسیون حاضر شود و پاسخ دهد بنابراین در قالب همین سوال یا با طرح سوالی دیگر موضوع دیپلمات عربستانی را مطرح خواهيم کرد تاوزیر امور خارجه به آن پاسخ دهد. 

دواتگری در خاتمه خاطرنشان کرد: موضوع را به صورت جدی دنبال و در آینده نزدیک گزارش آن را اعلام خواهيم کرد.

 

نامدار بازدید : 17 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 

بسياري از مردم در سراسر جهان لبخند زيبا و آراستگي فرد مقابل را آينه‌اي از وجود او مي‌دانند.

همين مسئله موجب شده كه بسياري از مردم براي حفظ سلامت، زيبايي، سفيدي و براقي دندان‌هاي خود براي رفتن به كلينيك‌هاي دندان‌پزشكي و بليج‌كردن يا سفيدكردن دندان‌هاي‌شان صف بكشند.

با جست‌و‌جويي كوتاه در سايت‌ها و مقالات منتشر شده در اينترنت به نسخه‌هاي متعددي براي سفيدكردن دندان‌ها يا بليج‌كردن آن‌ها مي‌رسيد كه در آن به استفاده از برخي مواد طبيعي از قبيل نمك، توت فرنگي، پرتقال، آبليمو و سركه براي پاكسازي و سفيد‌كردن دندان اشاره شده است. در اين مقالات عموما استفاده مكرر از اين مواد و ماساژ آن‌ها روي دندان را بهترين روش سفيد كردن دندان به شيوه طبيعي مي‌دانند در حالي كه اثرات مخرب اين مواد بر ميناي دندان‌ مشخص است. اين مواد اگر چه طبيعي‌اند اما به‌دليل بالا بودن ميزان اسيديته آن‌ها تاثيرات مخربي بر ميناي دندان مي‌گذارند به‌ويژه اگر به‌صورت مكرر بر ميناي دندان ماساژ داده شوند.

بسياري از مردم در سراسر جهان لبخند زيبا و آراستگي فرد مقابل را آينه‌اي از وجود او مي‌دانند. همين مسئله موجب شده كه بسياري از مردم براي حفظ سلامت، زيبايي، سفيدي و براقي دندان‌هاي خود براي رفتن به كلينيك‌هاي دندان‌پزشكي و بليج‌كردن يا سفيدكردن دندان‌هاي‌شان صف بكشند. اگر شما نيز قصد داريد، براي برطرف كردن تغيير رنگ دندان‌هاي خود كه در بيشتر موارد به‌دليل مصرف بيش از اندازه چاي، قهوه و سيگار به‌وجود مي‌آيد به دندان‌پزشك مراجعه كنيد، شايد بد نباشد پيش از آن نسخه‌هاي گياهي درمانگران مكاتب درماني طبيعي را براي از بين بردن رنگ دندان و سفيدكردن آن بدون مواد شيميايي و ابزار پزشكي تجربه كنيد.

سفيد‌كننده‌اي به‌نام مريم گلي

جويدن برگ‌هاي تازه مريم گلي يكي از بهترين روش‌هاي طبيعي براي از بين‌بردن رنگ دندان به‌ويژه تغيير رنگ‌هاي ناشي از مصرف بيش از حد چاي يا قهوه است. براي افزايش ميزان اثرپذيري مريم گلي، كافي است چند برگ تازه مريم گلي را به‌خوبي بجويد و بعد ميكس شده 5 گرم برگ مريم گلي تازه را روي دندان‌هاي خود ماساژ دهيد. تكرار اين ماساژ هر شب در مدت زمان كوتاهي كمك مي‌كند تا سفيدي از دست رفته به دندان‌هاي‌تان باز گردد.

 خميردندان گياهي براي سفيدكردن دندان‌هاي شما

برخي از درمانگران شيوه‌هاي درماني طب سنتي در جهان به‌ويژه در كشور هند استفاده از تركيبي از پودر زردچوبه، روغن خردل و نمك را براي پاكسازي دندان‌ها و سفيد‌كردن رنگ دندان موثر مي‌دانند. آن‌ها براي تهيه اين خمير گياهي سرقاشق چاي‌خوري پودر زردچوبه را با يك قاشق چاي خوري روغن خردل و مقدار اندكي نمك تركيب مي‌كنند و اين مخلوط را براي مسواك كردن دندان‌ها توصيه مي‌كنند. به اعتقاد اين گروه اين خمير گياهي هر نوع تغيير رنگ و زردشدگي دندان را برطرف مي‌كند.

دهانشويه طبيعي چندكاره

اگر چه ممكن است عصاره يا اسانس گياه دم اسب را در داروخانه‌هاي گياهي يا برخي از عطاري‌ها پيدا كنيد اما توصيه مي‌كنيم اين عصاره را خودتان در منزل تهيه كنيد تا از تازه بودن آن مطمئن شويد. براي تهيه اين دهانشويه طبيعي كافي است 10 گرم گياه دم اسب را در 2 ليوان آب بجوشانيد تا يك ليوان از آن باقي بماند. سپس هر بار به هنگام استفاده نصف استكان از اين عصاره را با يك قاشق غذاخوري عسل تركيب كنيد و به‌عنوان دهانشويه از آن استفاده كنيد. مي‌توانيد اين دهانشويه را قرقره كنيد يا آن را با كمك انگشت دست روي لثه و دندان‌تان ماساژ دهيد. دهانشويه دم اسب علاوه‌بر برطرف شدن رنگ زرد دندان‌ها به تقويت و استحكام لثه‌ها نيز كمك مي‌كند. دقت كنيد كه اين دهانشويه را هر هفته 3‌بار و تنها براي يك دوره درماني 2ماهه استفاده كنيد.

 

جويدن برگ‌هاي تازه مريم گلي يكي از بهترين روش‌هاي طبيعي براي از بين‌بردن رنگ دندان به‌ويژه تغيير رنگ‌هاي ناشي از مصرف بيش از حد چاي يا قهوه اس

 

لك‌زدايي با گل زنبق

قطعا تا امروز درباره لك‌هاي دندان شنيده‌ايد كه يك يا چند دندان با وجود آن‌كه سفيد و سالم هستند اما به‌دليل داشتن لك و تغيير رنگ كوچكي جذابيت و زيبايي اوليه خود را ندارند. براي درمان اين لك‌هاي كوچك كه ناشي از مصرف مواد‌غذايي و نوشيدني‌هايي مثل چاي و قهوه است مي‌توانيد از گياه زنبق و نعنا استفاده كنيد. براي اين كار لازم است گياه تازه زنبق و نعنا را در مخلوط كن ريخته و آن‌ها را به‌خوبي مخلوط و ريز كنيد. سپس از اين مخلوط براي ماساژ دادن دندان لك شده استفاده كنيد.


اين توصيه‌ها را جدي بگيريد

اگر چه راهكارهايي متنوعي براي درمان تيرگي و لك شدن دندان و تغيير رنگ آن در طب مدرن و طب سنتي وجود دارد اما مراقبت‌هاي اوليه از دندان نيز در حفظ سلامت و تندرستي دندان و بازگرداندن سلامت و زيبايي آن نيز موثر است. بنابراين هرگز فراموش نكنيد كه حداقل 2 بار در روز دندان‌هاي‌تان را مسواك كنيد. حتما پيش از خواب از نخ دندان براي از بين بردن مواد زائد باقي مانده در فواصل دندان‌ها استفاده كنيد و از ياد نبريد كه تنها زيبايي و آراستگي ظاهري دندان‌ها ملاك نيست. سعي كنيد هر 6 ماه يك بار به دندان‌پزشك براي بررسي وضعيت دندان‌ها مراجعه كنيد.

 

نامدار بازدید : 20 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 

"مارینا چپمن" خانمی انگلستانی است که بخش کودکی خود را در کنار میمون ها گذرانده است و آن ها او را بزرگ کرده اند. سال گذشته خبرهای کوتاهی از او بدست آمد اما او برای اولین بار داستان زندگی خودش را کامل گفته است.
 تا به حال داستان های زیادی در مورد ان
سان هایی که با حیوانات زندگی می کنند شنیده ایم اما شاید جالب ترین آن ها مربوط به خانمی باشد که با میمون ها بزرگ شده است او برای اولین بار از داستان های زندگی اش گفته است.

"مارینا چپمن" خانمی انگلستانی است که بخش کودکی خود را در کنار میمون ها گذرانده است و آن ها او را بزرگ کرده اند. سال گذشته خبرهای کوتاهی از او بدست آمد اما او برای اولین بار داستان زندگی خودش را کامل گفته است.
 
این خانم می گوید در سال 1954 تقریبا 4 ساله بودم که در خیابان بازی می کردم و ناگهان تعدادی افراد ناشناس به اطراف من آمدند و من را داخل ماشین انداختند پس از آنکه چشمانم را باز کردم خودم را در میان جنگلی دیدم که حتی نمی دانستم کجا هست.

خانم چپمن که البته نامش را نیز بعد از نجات از جنگل انتخاب کرده است می گوید: " میمون ها بسیار عجیب بودند و وقتی من را دیدند خیلی تلاش می کردند که با من ارتباط برقرار کنم و البته من نیز اینکار را انجام دادم و ارتباط برقرار شد و آن ها از من سرپرستی کردم."
 
او حتی در ادامه خاطرات خود آورده است که من غذا خوردن، راه رفتن و حتی بالا رفتن از درخت را از آن ها یاد گرفتم. او همچنین اورده است که یکبار میمون ها دلدرد او را نیز با روش های خودشان حل کرده اند.

او که تاریخ دقیق به دنیا آمدنش را نمی داند احتمال می دهد که نزدیک به 63 سال سن داشته باشد. این خانم نزدیک به 10 سال نزد میمون ها بود و سپس توسط برخی افراد محلی جنگل کارابلانکا پیدا شد. او هم اکنون دو فرزند و سه نوه دارد ولی همجنان طبیعت و جنگل را خیلی بیشتر از شهر می پسندد.
نامدار بازدید : 23 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)

 

نام کامل: ROWAN SEBASTIAN ATKINSON

تاریخ تولد: ۶ ژانویه ۱۹۵۵٫

محل تولد: نیوکاسل انگلیس.

شغل: بازیگر، کمدین، نویسنده.

تحصیلات: مهندسی الکترونیک از دانشگاه نیوکاسل و آکسفورد.

علت شهرت: MR..BEAN

قد: ۱۸۳ سانتی متر.

پدر: ERIC ATKINSO

شغل: کشاورز

مادر: ELLA MAY ATKINSON

برادرها: RYBERT-RODNEY.

همسر: SUENTRA SASTRY–

شغل: آرایشگر و گریمور

ازدواج:۱۹۹۰٫

پسر: BENJAMIN

دختر: LILY

جوایز دریافتی:

BRIT ACADEMY AWARDS

OLIVIER THEATRE AWARDS

 

 

* وی در دوران دبستان با تونی بلر هم کلاسی بوده است.

* وی از سال ۱۹۷۹ فعالیت هنری خود را آغاز کرد.

وی از کودکی دچار لکنت زبان می باشد. وی قادر به تلفظ صحیح حرف B نمیباشد.

* وی صاحب چندین اتوموبیل ریسر و اسپورت می باشد. تفریح و سرگرمی وی مسابقات اتومبیل رانی سرعت می باشد. وی در این زمینه مهارت زیادی نیز داراست..

 

روان آتکینسون معروف به مستربین کمدین معروفی که سال هاست خنده را بر لبان مردم دنیا می نشاند، در ۶ ژانویه ۱۹۵۵ در نیوکاسل انگلیس در منطقه تینه متولد شد. پدرش اریک آتکینسون و مادرش الامی نام داشت. او دو برادر بزرگ تر به نام های روبرت و رودنی دارد. پدرش یک مزرعه دار ساده بود. روان بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در دانشگاه نیوکاسل در رشته مهندسی برق مشغول به تحصیل شد. مدتی بعد دانشگاهش را به آکسفورد منتقل کرد و تحصیلاتش را در همان رشته در دانشگاه آکسفورد به پایان رساند.

 

او از نوجوانی به بازی در نقش های کمدی علاقه فراوانی داشت و در این زمینه از استعداد خاصی برخوردار بود. روان در دانشگاه آکسفورد با فیلمنامه نویس طنز معروف ریچارد کورتس آشنا شد و فعالیت هایش را در زمینه بازیگری کمدی زیرنظر این فیلمنامه نویس آغاز کرد. او در چند نمایش کوتاه طنز که در سالن آمفی تئاتر دانشگاه اجرا شد ایفای نقش کرد و بسیار مورد توجه تماشاچیان قرار گرفت. روان کار حرفه ای خود را در این زمینه در سن ۲۳ سالگی و در سال ۱۹۷۸ با ایفای نقش در یک نمایش کمدی با نام oclock news شروع کرد..

 

این نمایش یک تقلید خبر طنزآمیز بود که از شبکه BBC انگلیس پخش می شد. این نمایش کمدی که پخش آن مدت چهار سال ادامه داشت موفقیت چشمگیری به دست آورد و در این مدت چهار سال روان جوایز ملی و بین المللی فراوانی را از اتحادیه های مختلف از آن خود کرد. روان که با بازی در این سریال محبوبیت خاصی در انگلیس پیدا کرده بود در سال ۱۹۸۰ به این ترتیب عنوان بازیگر سال BBC را از آن خود کرد و مورد تقدیر قرار گرفت.

 

روان در سال ۱۹۸۱ در یک نمایش تک نفره طنز در تئاتر وست اند لندن بازی کرد و بعد از اتمام یک فصل کامل بازی جایزه بازیگر کمدی سال اتحادیه تئاتر وست اند لندن را از آن خود کرد. او جوان ترین فردی بود که تا آن زمان تئاتر تک نفره طنز بازی کرده بود. دومین نمایش تک نفره او در سال ۱۹۸۸ نه فقط در لندن بلکه در نیویورک، استرالیا، نیوزلند و خاورمیانه بسیار موفقیت آمیز بود و مورد استقبال قرار گرفت.او در سال ۱۹۸۳ با همکاری فیلمنامه نویس ریچارد کورتیس نمایش طنز Black Adder افعی سیاه را برای BBC ساخت که این سریال نیز برنده جوایز فراوانی در سطح بین المللی شد و روان به واسطه بازی در نقش اول این سری نمایش ها برای دومین بار عنوان بهترین بازیگر سال BBC را از آن خود کرد. این سریال در چهار دوره متوالی پخش شد.

 

معروف ترین کار تلویزیونی بزرگ او در سال ۱۹۸۹ ساخته شد. این سریال کمدی صامت، مجموعه نمایش های مستربین بود که برای شبکه های ITV و HBO توسط شرکت تایگر اسپکت ساخته شد. در این مجموعه نمایش های طنز، روان نقش یک شهروند انگلیسی دست و پا چلفتی را بازی می کرد که بدون کلام و بیشتر با شکلک های صورت و حرکات خنده دار، خنده را بر لبان تماشاگران می نشاند. این سریال برنده جوایز بین المللی فراوانی از جمله رز طلایی مونترایکس شد و در سال ۱۹۹۵ نیز عنوان بهترین نمایش کمدی را از آن خود کرد.

 

این سریال از شروع ساختش بسیار مورد توجه کشورهای مختلف دنیا قرار گرفت و در بیش از دویست کشور مهم دنیا فروخته شد و از آن به بعد روان به عنوان مستربین در سطح بین الملل معروف شد. این مجموعه نمایش ها از لحاظ اقتصادی برای تلویزیون انگلیس پرفروش ترین سریال دهه نود به شمار می رفت. این مجموعه از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵ در تلویزیون بریتانیا ساخته و پخش می شد. در سال ۱۹۹۷روان یک فیلم سینمایی را نیز با این نقش بازی کرد که بین، نمایش واقعه ناگوار نام داشت و در سطح جهان موفقیت های فراوانی را از آن خود کرد…

 

 

روان آتکینسون نه تنها یک بازیگر بلکه یک نویسنده، تهیه کننده و دوبلر معروف فیلم های کمدی در اروپا به شمار می رود وی می گوید: یک فیلم کمدی خوب علاوه بر بازی خوب یک کمدین نیاز به یک موسیقی زیبا، یک کارگردانی خوب و یک فیلمنامه زیبا دارد.

 

او در مورد مجموعه مستربین می گوید: من هرگز دوست ندارم از مستربین که با آن در سطح دنیا شناخته شده ام جدا شوم. من از بازی در این نقش لذت فراوانی می برم. روان علاوه بر این مجموعه های تلویزیونی، فیلم های سینمایی بسیار موفقی را هم در کارنامه هنری خود دارد.

 

روان در سال ۲۰۰۶ ساخت دومین مجموعه مستربین را آغاز کرده است که در ۲۹ مارس ۲۰۰۷ به سینماها آمد. این مجموعه تعطیلات مستربین نام دارد.

روان در فوریه ۱۹۹۰ با سانترا سایستی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های بنیامین و لیلی می باشد. قابل ذکر است که مستربین عاشق ماشین های سریع السیر از جمله استون مارتین است. وی در خصوص ماشین های تندرو مقالاتی را در مجلات ماشین منتشر کرده است

 

 

بنیامین اتکینسون پسر مستر بین

 

 

 لیلی آتکینسون دختر مستربین

نامدار بازدید : 16 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)

 

دیدار تیم های فوتبال استقلال و سپاهان در مرحله نیمه نهایی جام حذفی که امروز 10 فروردين ساعت 17 در ورزشگاه آزادي برگزار مي شود را باید درقد و اندازه فینال این مسابقات دانست.
برگزاری دیدار نیمه نهایی جام حذفی بین استقلال و سپاهان با حاشیه های فراوانی همراه بود چرا که طرفین روی تاریخ برگزاری این بازی بحث داشتند اما در نهایت سازمان لیگ تصمیم گرفت این دیدار ساعت 17 امروز برگزار شد.

استقلال و سپاهان که در لیگ برتر هم رقابت بسیار نزدیک و فشرده ای با یکدیگر دارند، امروز 10 فروردين در ورزشگاه آزادی مقابل یکدیگر صف آرایی می کنند تا یک پای فینال جام حذفی مشخص شود. استقلال در خانه از حمایت هوادارانش برخوردار است و قلعه نوعی امیدوار است تا با استفاده از امتیاز میزبانی تیم سابقش را شکست داده و راهی فینال شود اما سپاهان هم در این بازی تنها نخواهد بود و قطعا هواداران این تیم اصفهانی مثل همیشه از طلایی پوشان زاینده رود حمایت خواهند کرد.

نکته جالب در مورد این دیدار اینکه هر 2 تیم بازیکنان با تجربه و تکنیکی زیادی دارند و به همین دلیل زلاتکو کرانچار سرمربی سپاهان این دیدار را دربی فوتبال ایران خوانده است.

قلعه نوعی هم که حساسیت و اهمیت این دیدار را به خوبی می داند سعی می کند در 90 دقیقه کار را تمام کند تا انرژی بازیکنانش برای بازی در عربستان مقابل الهلال تحلیل نرود و بتواند در لیگ قهرمانان آسیا هم نتایج خوبی کسب کند.

برنده بازی امروز را باید تیم خوشبخت فوتبال ایران دانست چراکه پیروز این بازی حساس در لیگ و آسیا هم با قدرت و روحیه ای بالا کارش را ادامه خواهد داد و می تواند به قهرمانی در لیگ و جام حذفی و حضوری موفق در آسیا امیدوار باشد اما تیم بازنده ، روحیه اش را به شدت از دست خواهد داد و ممکن است با مشکلات زیادی در ادامه راه مواجه شود.

دیدار امروز استقلال و سپاهان را باید شطرنج قلعه نویی و کرانچار دانست . سرمربی آبی پوشان تهرانی قواعد بازی در چنین میادین بزرگ را به خوبی می داند و خوب میتواند از پتانسیل بازیکنان و هواداران تیمش استفاده کرده و به هدفش برسد اما در آن سوی میدان هم زلاتکو کرانچار قرارگرفته ، مربی بزرگ و صاحب سبکی که بواسطه چند سال فعالیتش در فوتبال ایران جو فوتبال ما را به خوبی می شناسد و شناخت خوبی هم از تیم های ایرانی به دست آورده و می تواند در میادین حساس و بزرگ تیمش را به موفقیت برساند.

امروز در ورزشگاه آزادی اتفاق بزرگی در فوتبال ما رخ می دهد چرا که شاهد حذف یکی از تیمهای خوب و بزرگ فوتبال کشورمان خواهیم بود.
این دیدار حساسیت بالایی برای هر 2 تیم دارد و امیدواریم این حساسیت باعث نشود که استقلال و سپاهان احتیاط را در دستور کار خود قرار دهند تا جذابیت مورد نظر مردم و هواداران 2 تیم از بین برود. در واقع باید امیدوار باشیم تا فوتبال زیبا فدای نتیجه این دیدار بزرگ و حساس نشود.

حواشي قبل از اين ديدار

جمعی از هواداران استقلال و سپاهان که حدود ۵۰۰ نفر می شوند در محوطه ورزشگاه آزادی منتظر هستند تا بلیت فروشی آغاز شود.

گفته شده قرار است بليت فروشي از ساعت 13 امروز آغاز شود.
 
ترکيب دو تيم استقلال - سپاهان


سیدمهدی رحمتی، پژمان منتظری، امیر حسین صادقی، علی حمودی، خسرو حیدری، هاشم بیک‌زاده، جواد نکونام، ساموئل، مجتبی جباری، سیاوش اکبرپور و آرش برهانی ترکيب تيم فوتبال استقلال را تشکيل مي دهد.

همچنين ترکيب تيم فوتبال سپاهان را شهاب گردان، حسین پاپی، محرم نویدکیا، خلعتبری، فرشید طالبی، امید ابراهیمی، جواهیر سوکای، احسان حاج صفی، امین جهان عالیان، میلان سوشاک و اروین بلکو تشکيل مي دهد.

هواداران استقلال نسبت به سپاهان خيلي بيشتر است البته اين موضوع طبيعي مي باشد زيرا استقلال در اين بازي ميزبان است .

دروازه بانان دو تيم اولين بازيکناني بودند که وارد زمين شدند.

بيش از 30 هزار تماشاگر در استاديوم حضور دارند و هواداران استقلال با بر دست گرفتن پرچم و بادکنک هاي آبي به تشويق تيمشان مي پردازند

اولین کارت زرد این دیدار را خسرو حیدری از تیم استقلال در دقیقه 9 بازی به دلیل تمارض در محوطه جریمه سپاهان را از داور دشت کرد

آرش برهانی به دلیل انجام خطای هند عمدی در مقابل دروازه سپاهان در دقیقه 14 از سوی داور با دومین کارت زرد تیمش مواجه شد

 

فرشید طالبی در دقیقه25 با کارت قرمز فغانی به دلیل خطا بر روی برهانی که می رفت اولین گل آبی پوشان را به ثمر برساند مواجه شد و سپاهانی ها 10 نفره به کار خود ادامه می دهند
 
هواداران استقلال تا دقیقه 30 بازی همچنان وارد استادیوم آزادی می شوند.
 
سپاهان در دقیقه30 علی احمدی را به جای جهان عالیان وارد زمین کرد بدین ترتیب یک هافبک از زرد پوشان کم شد ویک مدافع وارد زمین بازی شد
 
خلعتبری در دقیقه 43 بازی روی پاس خوب حسین پاپی اولین گل سپاهان را از پشت محوطه جریمه استقلال وارد دروازه رحمتی کرد
 
در پایان نیمه نخست تیم فوتبال استقلال 61درصد بازی را در دست داشت و بدین ترتیب سپاهان تنها 39 بازی را در اختیار داشت
 
در نیمه نخست فغانی سه بار دست به جیب شد که حاصل آن دو کارت زرد به آبی پوشان و یک کارت قرمز را نصیب زرد پوشان کرد
 
در نیمه دوم بازی برهانی جای خود را به فرزاد حاتمی داد.
 
در دقیقه 53 بازی سیاوش اکبرپور جای خود را به فرهاد مجیدی داد
 
جواهیر سوکای در دقیقه55 تعویض شد و به جای وی ایران نزاد وارد میدان شد
 
یا حملات بی امان استقلالی دها بر ای جبران گل خورده هوادار ان این تیم نیز دست به کار شدند و با مواد محترقه آرامش استادیوم را مختل کردند
 
خسرو حیدری در درگیری با خلعتبری از زمین اخراج شد و مهاجم سپاهانی ها تنها یک کارت زرد دریافت کرد.
 
حاتمی در دقیقه 64 تک گل سپاهان را جبران کرد.
 
فرهاد مجیدی با کارت زرد فغانی در دقیقه 65 روبرو شد
 
در دقیقه 73 بازی نکونام بر روی نوید کیا مرتکب خطا شد و یک کارت زرد دیگر را نصیب آبی پوشان کرد
 
در دقیقه 75 این دیدار یک بادکنک بزرگ آبی در محوطه جریمه سپاهانی ها مشاهده شد.
 
در پایان 90 دقیقه بازی دو تیم به تساوی یک بر یک رضایت دادند که در آخر سهم استقلال در حفظ توپ و میدان 61 درصد بود و سپاهانی ها 39درصد از این آمار را از آن خود کردند.
 
موقعیت گل استقلال در پایان 90 دقیقه به نسبت سپاهان یک به 5 بود.
 
سهم استقلالی ها در دریافت اخطار نسبت به سپاهان 5 بر یک بود که هر کدام از تیم ها یک کارت قرمز را نیز از فغانی دریافت کردند
 
در15 دقیقه ابتدایی 120 دقیقه وقت  بازی هاشم بیک زاده جای خودرا به عباس محمد رضایی داد
 
در دقیقه 118 جمشیدیان به جای نوید کیا وارد زمین شد
 
پس از120 دقیقه دوندگی بازی به پنالتی کشیده شد
 
ضربات پنالتی استقلالی ها را جباری،ساموئل،محمد رضایی،نکونام وارد دروازه شهاب گردان کردند و صادقی،رحمتی و حاتمی در ضربات پنالتی ناموفق بودند
 
اما برای تیم پیروز میدان بلکو،ابراهیمی،خلعتبری،حاج صفی،سوشاک گلزنی کردند و جمشیدیان به همراه ایران نزاد در برابر رحمتی ناموفق ظاهر شدند.
نامدار بازدید : 21 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)

 

این پیتزا به نام "تند آتشین" شناخته می شود و البته با توجه به تحقیقات کارشناسان گینس والبته تحقیقات پزشکی سه برابر از اسپری های پلیس تند است و تا به حال پیتزا به این تندی ساخته نشده است.
افراد بسیاری هستند که علاقه خاصی به غذاهای تند دارند و معمولا در رستوران ها غذاهای تند را سفارش می دهند اما یک رستوران به تازگی پیتزایی درست کرده است که به عنوان تندترین در دنیا شناخته می شود. 

این پیتزا به نام "تند آتشین" شناخته می شود و البته با توجه به تحقیقات کارشناسان گینس والبته تحقیقات پزشکی سه برابر از اسپری های پلیس تند است و تا به حال پیتزا به این تندی ساخته نشده است.

این پیتزا به وسیله سرآشپز یک رستوران کوچک در انگلستان درست شده است و البته پس از اعلام این موشوع رستوران آن ها کمی رونق گرفته است. 
 
او همچنین می گوید تا به حال 1300 نفر این پیتزا را سفارش داده اند اما تنها 9 نفر توانستند آن را تا به انتها بخورند که این این تنها 0.1 درصد از کل چالشی است که این پیتزا به همراه خودش وارد رستوران ها کرده است.

یکی از افرادی که توانسته بود دو تکه از این پیتزا را بخورد گفت: من دیگر این کار را تکرار نخواهم کرد چرا که 1 ساعت بعد از خوردن این پیتزا نیز از چشمانم آب سرازیر بود.
نامدار بازدید : 13 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (0)

 

پیتون خودرویی منحصر به فرد و 100درصد ایرانی در کلاس سدان چهار درب خانوادگی است و می توان گفت با ساخت آن در داخل شاهد انقلابی در زمینه طراحی خودروهای ایرانی خواهیم بود.
خودروی مذکور مطابق با استانداردهای جهانی و با هدف ارائه به بازارهای خارجی طراحی شده است .

طراحی خودرو «پیتون» 100درصد از ایده اولیه تا ساخت نمونه پروتوتایپ در داخل و از سوی بخش خصوصی انجام شده است .
این خودرو یک اتومبیل سدان در کلاس سی(C)است که در طراحی آن راحتی خانواده ها ملاک عمل قرار گرفته و قابلیت نصب موتورهای 1600 و 1800 سی.سی بر روی آن وجود دارد.

کلاس C، کلاس خودروهای متوسط است که در حال حاضر بیشترین آمار فروش را در سطح جهان در اختیار دارد و خودروی «پیتون» نیز در این کلاس است.
پیتون خودرویی منحصر به فرد و 100درصد ایرانی در کلاس سدان چهار درب خانوادگی است و می توان گفت با ساخت آن در داخل شاهد انقلابی در زمینه طراحی خودروهای ایرانی خواهیم بود.
ساخت نمونه مشابه این خودرو در خارج از کشور توسط شرکت های خودروسازی جهان بالای 150هزار دلار هزینه دارد درحالیکه خودرو فوق با استفاده از امکانات موجود کشور و تنها با هزینه ای در حدود یک میلیارد ریال طراحی و ساخته شده است.

 

نامدار بازدید : 28 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

 

حضرت امام‌خمینی(ره) اعلام كردند: هر وقت مقتضی بشود من پیامی به ملت خواهم داد و به صدام و امثال او نشان خواهم داد كه این‌ها این اذناب آمریكا قابل ذكر نیستند.
مهم‌ترين وقايع روز دوم جنگ تحميلي بدين‌ شرح است:

1 مهر 1359

در پی حمله هوایی دشمن در 31 شهریور، نیروی هوایی ایران، بزرگ‌ترین عملیات هوایی خود را علیه عراق انجام داد. آیت‌الله خامنه‌ای، نماینده امام‌خميني(ره) در شورای عالی دفاع، صبح این روز ضمن گزارشی به مجلس اظهار داشت: نیروهای هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از صبح حدود 15 مركز مهم نظامی عراق، از جمله جنوب بغداد و شهر موصل را هدف قرار داد.
در این عملیات 140 هواپیما مأموریت داشتند كه تقریباً همگی به سلامت برگشته‌اند. از بعد از ظهر 31 شهریور كه حملات هوایی عراق شروع شد تا نیمه‌شب 10 میگ عراقی سرنگون شد و یك فانتوم از ایران آسیب دید و برنگشت. یكی، دو ساعت بعد از حمله عراقی‌ها، حملات هوایی ایران شروع شد.

در دومین روز حمله، دشمن پیشروی در خاك ایران را آغاز كرد. لشکر 92 زرهی اهواز گزارش داد: حدود 200 تانك عراقی از شلمچه عبور كرد و  به 6 كیلومتری خرمشهر رسید. شهر زیر آتش شدید قراردارد، به‌طوری كه حدود 100 نفر شهید و مجروح شده‌اند.
استاندار ایلام و سپاه غرب كشور نیز گزارش دادند: درگیری‌هایی كه از 6 صبح در طول مرز موسیان تا دهلران و مهران آغاز شده، ادامه دارد و دشمن با واحدهای زرهی و پشتیبانی هوایی، مواضعِ ایران را گلوله‌باران می كند.

پاسگاه‌های محور موسیان و پاسگاه‌های بهرام‌آباد، گمرك، فرخ آباد و آب ‌زيادي در محاصره قرار گرفته كه امكان سقوط آن‌ها می رود.

ساعت 7:45 دقیقه صبح فرمانده گروهان ژاندارمری سومار اعلام می‌كند كه بخش سومار و گروهان ژاندارمری در محاصره دشمن است. در ساعت 10 صبح سقوط سومار توسط سپاه غرب كشور تأیید می‌شود.

حدود ظهر همین روز دشمن تلاش خود را برای تصرف " نفت شهر" تشدید می‌كند و با تصرف پاسگاه گمرك نو، تانك‌هایش از روی جاده به سمت شهر حركت می‌كنند.

ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام كرد: « به كلیه كشتی‌های تجاری در اروندرود و آب‌های مجاور كه دشمن از آن‌ها به عنوان استتار و حفاظ استفاده می‌كند، اعلام می‌شود كه بلافاصله منطقه را ترك کنند. كشتی‌هایی كه در منطقه غیرممنوعه خلیج فارس و دریای عمان تردد مي‌کنند، موظفند بر مبنای موازین بین‌المللی، پرچم ملیت خود را برافرازند و به سؤالات یگان‌های دریايی جمهوری اسلامی ایران پاسخ صحیح دهند. چنان‌چه محموله‌های متعلق به عراق از هر بندری در خلیج فارس حمل شود، ایران مسؤولیتی در قبال كشتی و بندر مربوطه نخواهد داشت. »
ارتش عراق در بیانیه شماره 8 خود اعلام كرد: « نیروهای مسلح ما در این روز تسلط بر محدوده سومار، سقوط بخش سومار و شهر قصرشیرین را مژده می‌دهند. ارتش ما از هر طرف این مناطق را در محاصره دارد. شهر محمّره (خرمشهر) و آبادان را از یكدیگر جدا ساخته و واحدهای ایرانی در محاصره هستند. »

امام‌خمینی(ره) به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید طی سخنانی اعلام كردند: « گمان نكند ملت ما، كه دولت ایران و ارتش ایران عاجز از این است كه جواب به این‌ها (عراقی‌ها) بدهد. هر وقت مقتضی بشود من پیامی به ملت خواهم داد و به صدام و امثال او نشان خواهم داد كه این‌ها این اذناب آمریكا قابل ذكر نیستند. ملت ما نباید خیال بكند كه جنگی شروع شده است و حالا فرض كنید كه دست و پای خود را گم كنیم، نه، این حرف‌ها نیست، یك چیزی آوردند و یك بمبی این‌جا انداختند و فرار كردند، رفتند، یك دزدی آمده سنگی انداخته و فرار كرده است.»
نامدار بازدید : 22 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

 

در تحقیقات اخیر مشخص شده که عرب­های پولدار حاشیه خیج فارس به بهانه مسافرت و تفریح به کشورهای جنوب و جنوب شرق آسیا سفر کرده و در آنجا با کمک دلال­ های عشقی و مفتی­ های وهابی، با زنان و به ویژه دختران جوان ازدواج موقت انجام می­ دهند.

 روزنامه "Times of India" در این خصوص این گونه می نویسد که در چند سال اخیر اعراب و شیخ­ نشین­های ثروتمند حاشیه خلیج فارس، با استفاده از ثروت و دارایی کلان خود، به منظور ارضای غرایض جنسی خود، به سمت کشورهای جنوب و جنوب شرق آسیا از جمله هند، مالزی و اندونزی روی آورده­ اند. مسئله جالب توجه این است که علیرغم وجود مکان­های مختلف فساد در کشورهای عربی، به ویژه امارات، شیخ نشین ها با صرف پول­های کلان به اغفال دختران و زنان ساده لوح پرداخته و از آن­ها برای رسیدن به امیال کثیف خود استفاده کنند.

 

 

در سال­های اخیر، شیوخ عرب به دنبال سرمایه­ گذاری­ های کلان شرکت­های خارجی در صنعت نفت، ناگهان با ثروتی بادآورده روبرو شده و به سرعت برای ارضای تمامی امیال فروخورده خود به خرج­های بی رویه و خارج از عرف روی آوردند. اعراب پی بردند که برای حضور در عرصه جهانی و عرضه اندام باید پول خرج کنند. در نتیجه با کمک ثروت نامحدود خود به تمامی نقاط جهان هجوم برده و برای تطمیع امیال خود به تفریحات مختلف روی آوردند. خریدن ماشین­های گران قیمت، سرمایه­ گذاری در تاسیس مراکز تفریحی، خرید و فروش غیر انسانی و غیر قانونی دختران، و بسیاری دیگر از موارد، جز فعالیت­ هایی هستند که عمدتا توسط اعراب جوان به انجام می­ رسند. 

با وجود تمامی تفریحات و کارهای انجام گرفته توسط این انسان­های به ظاهر متمدن، باز هم کارهای عجیبی از آن‌ها سر مي‌زند. 

در تحقیقاتی که اخیرا صورت گرفته مشخص شده که عرب­های ثروتمند حاشیه خیج فارس به بهانه مسافرت و تفریح به کشورهای جنوب و جنوب شرق آسیا سفر کرده و در آنجا با کمک دلال­های عشقی و مفتی­ های وهابی، با زنان و به ویژه دختران جوان ازدواج موقت انجام می دهند. اعراب مفتی اسم این ازدواج را "ازدواج حلال" نامیده­ اند، ولی ساکنین کشورهای مقصد به این نوع ازدواج­های موقت، عنوان "فاحشگی حلال" را داده­ اند.

 

 

گاهی اوقات در نتیجه این هوس‌بازی­های یک شبه، دختران و زنان بار شده و دردسرهای زیادی را برای روبرو شدن با این مشکل پشت سر می گذارند. یکی از مقامات کشور اندونزی بیان داشته که اعراب با پرداخت پول به خانواده­ های فقیر این دختران، آنها را راضی به ازدواج موقت می­ کنند. در یک مورد یک شیخ اماراتی با برقراری رابطه با یک دلال عرب، با پرداخت 450 دلار توانست رضایت خانواده دو دختر 13 و 14 ساله را برای ازدواج جلب نماید. این فرد عرب، پس از برقراری ارتباط نامشروع با این دو دختر نوجوان، متواری شد.

معمولا ازدواج با دختران برای مدتی بسیار کوتاه بوده و فرآیند ازدواج و طلاق همگی در یک زمان تعیین می­شوند. هزینه کلی این فرآیند بین 100 تا 500 دلار متغیر است.

 

مسئله­ ای که تا اندازه­ ای توانسته به شيوخ عرب جرات انجام این کارها را دهد اقدامات سران کشورهای اندونزی و هند است که در نظر دارند با ایجاد مراکزی قانونی، و در اصل برای جذب سرمایه­ های اعراب، امکان ازدواج­ های موقتی و به اصطلاح حلال را فراهم کنند. کارشناسان به این نوع مسافرت­ها عنوان "ازدواج­های توریستی" داده­ اند. بعضی از شرکت­ های مسافرتی از این فرصت نهایت استفاده را برده و تورهای خاصی را با عنوان "توریسم جنسی" راه اندازی کرده­ اند. در این تورها، با ارائه کاتالوگ­ های از پیش آماده شده، دختران و زنان را برای توریست­ها آماده کرده و پول‌های کلانی را از آن­ها دریافت می­ کنند. 

فرج الدوساری که کارمند "سفارت عربستان در هند" است اظهار داشته در یک مورد 4 مرد عربستانی با راضی کردن خانواده­ های مستمند توانستند با دختران آنها رابطه جنسی برقرار کنند. الدوساری گفته که در کشورهای هند و حتی اندونزی هزاران کودک بدون پدر به دنیا آمده­ اند. بسیاری از این کودکان، به علت عدم مراجعه دختران و زنان به سفارت­ های شوهران یک شبه خود، بدون سرپرستی پدر، بزرگ مي­ شوند. 

نکته­ ای که در این­جا جلب توجه می­کند این است که با وجود شکایات انجام گرفته از این شيوخ هوس­باز، اقدامات مهمی توسط مقامات دولتی کشورهای هند و اندونزی برای جلوگیری از این ازدواج­ های موقت صورت نگرفته است. برعکس، بعضی از مقامات این کشورها از این فرآیند استقبال کرده و آن را فعالیتی بسیار درآمدزا برای کشور خود در نظر می­ گیرند. امری که در نهایت باعث هجوم تجاوزات جنسی متعدد در این کشورها خواهد شد.

 

نامدار بازدید : 20 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

 

"کیث جنینگ" هنرمندی است که اگر به اصل کار او دانش داشته باشید حتما او را یکی از خرابکارترین هنرمندان دنیا خواهید دانست چرا که او با کنده کاری روی درختان چهره های متفاوت را می سازد.
 از گذشته تا به حال کندن درخت ها و یا یادگاری نوشتن روی آن ها کار پسندیده ای نبوده است چراکه حالت اصلی درخت را از بین می برد و به آن آسیب وارد می کند. 

"کیث جنینگ" هنرمندی است که اگر به اصل کار او دانش داشته باشید حتما او را یکی از خرابکارترین هنرمندان دنیا خواهید دانست چرا که او با کنده کاری روی درختان چهره های متفاوت را می سازد.
او این کار را از سال 1982 و به عنوان یک سرگرمی و البته غیرقانونی آغاز کرده است و ابتدا درختان خانه و سپس درخت های محل زندگی اش را کنده کاری می کرده است.

او این روزها به عنوان یک هنرمند که با چوب به خوبی کار می کند شناخته می شود و کارهایی که انجام می دهد اغلب با اجازه جنگل بانی های منطقه است و یا درختان را خودش می خرد. 

کیث برای هر نقاشی روی درخت از دو تا چهار روز وقت صرف می کند و در صورتی که کنده های ساده پیدا کند روی آن ها نقاشی می کند. به تازگی او در جزیره ای در آمریکای شمالی 20 درخت را حکاکی کرده است و تبدیل به نمایشگاهش شده است.
 
نامدار بازدید : 19 جمعه 02 فروردین 1392 نظرات (0)

 

با توجه به حساسيت رقابت ميان مهاجمان براي گلزني در رقابت هاي داخلي فوتبال ايران، نگاهي خواهيم داشت به تمام آقاي گل هاي تاريخ فوتبال كشور.
در سال 1349 حسين كلاني از تيم پرسپوليس با 7 گل زده آقاي گل شد و در سال 1350 نيز در همان تيم با 11 گل به اين عنوان دست پيدا كرد، پس از كلاني صفر ايرانپاك در تيم سرخپوشان به عنوان آقاي گل سال 51 با 11 گل انتخاب شد و پس از سرخپوشان آبي هاي پايتخت اين عنوان را از پرسپوليسي ها گرفتند و در سال 1352 بود كه غلامحسين مظلومي از استقلال تهران با 15 گل زده به آقاي گلي دست پيدا كرد و پس از آن نيز با 10 گل زده در همان نيز دوباره به اين عنوان رسيد كه با عزيز اسپندار از تيم ملوان به طور مشترك با 10 گل زده آقاي گلي را به خود اختصاص دادند، در سال 1354 ناصر نورايي از تيم فوتبال هما با 18 گل آقاي گل ليگ ايران شد و بعد از وي در سال 55 دوباره غلامحسين مظلومي با 19 گل زده اين عنوان را دوباره به خود نسبت داد، در سال 56 عزيز اسپندار از تيم ملوان بندرانزلي با 16 گل براي دومين بار به اين عنوان دست پيدا كرد و بعد از آن بود كه حسين فركي از تيم پاس تهران با 7 گل زنجيره تكرار آقاي گل هاي ادوار گذشته را شكست و به اين عنوان رسيد و در سال 68_69 بود كه محمد احمدزاده از تيم فوتبال ملوان با 16 گل زده آقاي گل رقابت هاي ليگ كشور شود.

گفتني است؛ فرشاد پيوس در سال 70 با 11 گل زده از تيم فوتبال پرسپوليس تهران به آقاي گلي رسيد و در سال 71 جمشيد شاه محمدي از تيم كشاورز با 11 گل به اين عنوان رسيد و در سال 72 بود كه عباس سيمكاني از تيم ذوب آهن با 17 گل آقاي گل شد و در سال 74 فرشاد پيوس بازهم با 20 گل زده دوباره به اين عنوان دست پيدا كرد.

در ادامه : در سال 74_ 75 محمد مومني از تيم فوتبال پلي اكريل اصفهان با 19 گل آقاي گل رقابت هاي ليگ فوتبال ايران شد، در سال 75_76 علي اصغر مديرروستا از تيم فوتبال بهمن كرج با 18 گل آقاي گل اين رقابت ها شد و پس از آن در سال 76_77 حسين خطيبي از تيم فوتبال شهرداري تبريز با 16 گل به اين عنوان رسيد و در فصل بعد در سال 77_78 كوروش برمك از تيم فوتبال تراكتورسازي تبريز و عبدالجليل گلچشمه نيز از تيم فوتبال ابومسلم به صورت مشترك با 14 گل آقاي گل اين رقابت ها شدند.

لازم به ذكر است؛ در سال 78_79 محمدمهدي النداوي از تيم فوتبال صنعت نفت آبادان با 15 گل به مقام آقاي گلي رسيد و يك فصل بعد يعني در سال 79_80 غلامرضا صاحبي از تيم ذوب آهن با 14 گل به اين عنوان دست پيدا كرد و در فصل 80_81 نيز رضا عنايتي از تيم ابومسلم خراسان به عنوان آقاي گل رقابت هاي ليگ برتر انتخاب شد، در فصل 81_82 ادموند بزيك از تيم سپاهان با 13 گل به اين عنوان دست پيدا كرد و در سال 82_83 بود كه علي دايي از تيم پرسپوليس تهران با 16 گل زده آقاي گل اين رقابت ها شد، در فصل 83_84 و 84_85 بود كه رضا عنايتي در دو فصل پياپي و در تيم فوتبال استقلال تهران با 20 و 21 گل زده آقاي گل فصل سوم و چهارم ليگ برتر فوتبال ايران شد.

در پايان شايان ذكر است؛ در فصل پنجم ليگ برتر فوتبال ايران عرفان اولووم و مهدي رجب زاده از تيم هاي ابومسلم و ذوب آهن با 17 گل زده به عنوان آقاي گل اين رقابتها انتخاب شدند و در فصل ششم نيز هادي اصغري از راه آهن و محسن خليلي از پرسپوليس هريك با زدن 18 گل به طور مشترك به اين عنوان دست پيدا كردندف در سال 87_88 آرش برهاني از استقلال با 21 گل به آقاي گلي رسيد و در سال 88_89 عماد رضا از سپاهان با 19 گل به اين عنوان دست پيدا كرد و در فصل دهم ليگ برتر رضا نوروزي از فولاد خوزستان توانست آقاي گل رقابتهاي سال 89_90 شود.

 

نامدار بازدید : 15 جمعه 02 فروردین 1392 نظرات (0)

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی در نخستین روز از سال 1392 ، عصر امروز در جمع گسترده و پرشور هزاران نفر از زائران و مجاوران حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در سخنان بسیار مهمی به ارزیابی دستاوردها و پیشرفتهای زیربنایی بزرگ ملت ایران در سال 1391 برغم ایجاد موانع عملی و تبلیغات گسترده و پرحجم از جانب بدخواهان ملت پرداختند.
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری؛حضرت آیت الله خامنه‌ای ضمن بیان نکات اساسی در خصوص موضوع مذاکره با آمریکا، همچنین الزامات حماسه اقتصادی به ویژه لزوم رهائی از وابستگی به نفت و توجه جدی به سیاست‌های کلان اقتصادی، و اقدام هوشمندانه پیش از اجرای نقشه دشمن را تبیین کردند و در خصوص حماسه سیاسی نیز انتخابات ریاست جمهوری را مظهر آن دانستند.
 
ایشان  تاکید کردند: در انتخابات باید همه سلیقه ها و جریان‌های سیاسی معتقد به نظام جمهوری اسلامی حضور داشته باشند و با عنایت پروردگار و همت ملت ایران، مشارکت گسترده ای نیز تحقق یابد زیرا انتخابات ریاست جمهوری در همه مسائل اصلی کشور تاثیر گذار است.
 
 حضرت آیت ا... خامنه ای در سخنان خود ضمن تبریک مجدد سال نو به ملت ایران ، ارزیابی نقاط قوت و ضعف کشور در سال گذشته و برنامه ریزی  بر اساس این ارزیابی کلان را یک ضرورت برشمردند و افزودند: همانگونه که انسان در مسائل فردی و شخصی نیازمند ارزیابی و محاسبه دائمی است ، در مسائل کشور نیز ارزیابی و محاسبه ملی ، کاری  با اهمیت است، زیرا قابل عبرت گرفتن وبهره گیری برای آینده است .

 ایشان با اشاره به زیرنظر بودن عملکرد و موفقیت های ملت ایران از جانب  ملتها و نخبگان کشورهای مختلف برای استفاده از تجارب آن و همچنین نگاه دقیق دشمنان ، به دستاوردها و احیاناً نقاط ضعف ایران خاطر نشان کردند: از این نظر نیز ملت ایران باید نگاهی کلان و واقع بینانه و ارزیابی صحیحی از شرایط کشور  داشته باشند .

رهبر انقلاب اسلامی، ارزیابی شرایط کشور با نگاه صرف به مسائلی همچون  گرانی ها ، کاهش تولید در برخی واحدهای تولیدی و فشارهای اقتصادی را  ارزیابی ناقص و نادرست خواندند و تاکید کردند : نگاه صحیح آن است که در میدان عظیم پرچالش ملت ایران ، در کنار نقاط ضعف ومشکلات ، پیشرفتها و دستاوردهای بزرگ نیز دیده شوند که در این صورت نتیجه ی چنین ارزیابی کلانی، سربلندی و قهرمانی ملت ایران است.
 
حضرت آیت ا... خامنه ای با اشاره به اظهارنظر صریح مقامات آمریکائی مبنی بر اعمال تحریم برای فلج کردن ملت ایران افزودند: در این صحنه پرچالش، ملت ایران توانسته است با هوشمندی و ظرفیت وقدرت بالا ، تهدیدها را تبدیل به فرصت کند و همانند قهرمانی ورزشی ، از یک هماوردی سخت و همراه با زحمت و تلاش وخستگی ، پیروز خارج شود و تحسین همگان را نیز برانگیزد . 
 
 ایشان خاطرنشان کردند : اگر چنین نگاهی به کشور و شرایط آن باشد ، قطعاً قهرمان این صحنه عظیم ، ملت ایران است .
رهبر انقلاب اسلامی افزودند : موفقیت ها و دستاوردهای ملت ایران در این عرصه پرچالش به گونه ای است که حتی تحسین هوشمندان نکته بین و نخبگان سیاسی و دانشگاهی دنیا در کشورهای مختلف از جمله کشورهای بدخواه ایران را نیز برانگیخته است .
 
حضرت آیت ا... خامنه ای به گروهی هم که همواره از پیشرفتهای ملت ایران ناخرسند هستند ، اشاره و تاکید کردند : این گروه که همان دشمنان ملت هستند از دو شیوه برای مقابله با پیشرفتها استفاده می کنند : 1-مانع تراشی عملی همچون تحریم وتهدید و مشغول کردن مسئولان ، نخبگان و ملت به کارهای فرعی وغیر اولویت دار 2- تبلیغات گسترده و پرحجم برای پنهان کردن پیشرفتهای ملت ایران و بزرگنمائی برخی نقاط ضعف.

 ایشان سال 91 را از این منظر یکی از پرکارترین سالها برای بدخواهان ملت ایران برشمردند و افزودند: آنها هدف خود را فلج کردن وبه زانو درآوردن ملت اعلام کرده اند ، بنابراین اگر ملت ایران در مقابل همه این فشارها ، سرپا و بانشاط بایستد و به پیشرفتهای بیشتری دست یابد ، آنها بی آبرو خواهند شد .

 رهبر انقلاب اسلامی سپس دو سوال را مطرح کردند:1- لانه اصلی توطئه برضد ملت ایران کجاست ؟ 2- دشمنان این ملت چه کسانی هستند ؟

حضرت آیت ا... خامنه ای در پاسخ به سوال اول تاکید کردند : مرکز اصلی توطئه ها بر ضد ملت ایران ، آمریکا است و امروز بعد از گذشت 34 سال ، هر گاه که نام دشمن برده  می شود ، ذهن ملت ایران به سرعت متوجه آمریکا می گردد . ایشان افزودند : مسئولان آمریکا باید در مورد این موضوع بدقت تامل کنند واز خود بپرسند که چرا ذهن ملت ایران در خصوص دشمن ، همواره متوجه  آمریکا است ؟
 
رهبر انقلاب اسلامی همچنین در خصوص دشمنان ملت ایران ، خاطرنشان کردند : علاوه بر آمریکا که دشمن درجه اول و مرکز توطئه است ، دشمنان دیگری هم وجود دارند ، که دولت انگلیس خبیث از جمله آنها است ، اما از خود استقلالی ندارد و با دنباله روی، نقش مکمل دولت آمریکا را دارد .
 
حضرت آیت ا... خامنه ای ، در این بخش از سخنان خود ، نکته ای را هم به  دولت فرانسه گوشزد کردند و افزودند: جمهوری اسلامی ایران با دولت و ملت فرانسه مشکلی نداشته است اما دولت فرانسه در سالهای اخیر و بویژه از زمان سارکوزی ، سیاست دشمنی آشکار با ملت ایران را در پیش گرفته است که این سیاست غلط همچنان ادامه دارد و این کار ، غیرمدبرانه و ناهوشمندانه است .
ایشان به رژیم صهیونیستی نیز اشاره و خاطر نشان کردند: رژیم غاصب صهیونیستی در حد و اندازه ای نیست که در صف دشمنان ملت ایران به حساب بیاید .
 
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به برخی تهدیدهای سردمداران رژیم صهیونیستی  مبنی بر حمله نظامی به ایران ، تاکید کردند : اگر غلطی از آنها سر بزند ، جمهوری اسلامی ایران ، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد .

حضرت آیت ا... خامنه ای خاطر نشان کردند :آمریکائیها دائماً برای این چند دشمن ملت ایران ، تعبیر نادرستِ "جامعه جهانی" را  بکار می برند در حالیکه " جامعه جهانی " بهیچ وجه درصدد دشمنی با ایرانی و ایران اسلامی نیست .
 
ایشان بعد از تبیین دشمنان واقعی و معدود ملت ، به تشریح اقدامات خصمانه آنها در سال 91 پرداختند و افزودند : آمریکائیها بر خلاف اظهار دوستی های ظاهری به ملت ایران ، از اوایل سال گذشته تحریم های شدید و گسترده نفتی و بانکی را برضد ایران آغاز کردند و اصرار دارند که با وجود این اقدامات خصمانه ، دشمن تلقی نشوند .

رهبر انقلاب اسلامی این سیاست را ادامه همان سیاست "پنجه چدنی زیر دستکش مخملی" دانستند و خاطرنشان کردند : آآنها بر خلاف این ظاهر فریبی ها ، حرکت برنامه ریزی شده ای را آغاز کردند و انتظار داشتند  بعد از چند ماه ، ملت ایران تسلیم زورگوئی آنها شود و دست از فعالیت ها ی فزاینده علمی خود بردارد اما آنچه که اتفاق افتاد خلاف خواسته و پیش بینی بدخواهان بود.

حضرت آیت ا... خامنه ای با اشاره به اظهار خرسندی مقامات آمریکائی از تاثیرگذاری تحریم ها و اظهارات برخی مقامات ایرانی در این ارتباط ، افزودند : تحریم ها اثر گذاشته اما آن اثری را که آنها بدنبال آن بودند ، نداشته است.

ایشان خاطر نشان کردند : اگر تحریم ها اثر گذاشته است ، علت آن اشکال اساسی در وابسته بودن اقتصاد کشور به نفت است و بر همین اساس باید اقتصاد بدون نفت از  برنامه های اصلی و اولویت های دولت آینده باشد .

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سخنان چندین سال قبل خود مبنی بر لزوم رسیدن به شرایطی که امکان بستنِ درِ چاههای نفت و اداره کشور بدون نفت وجود داشته باشد، افزودند : درآن زمان برخی آقایانی که به تعبیر خودشان تکنوکرات هستند ، در مقابل این سخن لبخند
معنا داری زدند و گفتند مگر چنین چیزی امکان دارد ؟
حضرت آیت ا... خامنه ای تاکید کردند: رسیدن به اقتصاد بدون نفت امکان پذیر است اما شرط آن برنامه ریزی صحیح و اجرا ، است .
 ایشان بعد از تشریح اقدامات خصمانه دشمنان در عرصه اقتصادی  در سال 91 ، به تلاشهای آنها در عرصه سیاسی نیز اشاره کردند و افزودند : یکی از اقدامات بدخواهان ملت ایران در عرصه سیاسی ، تلاش برای منزوی کردن نظام اسلامی بود که برگزاری اجلاس سران عدم تعهد در تهران با حضور سران و مسئولان بلند پایه جنبش عدم تعهد و تحسین ایران بدلیل پیشرفتهای شگرف علمی و فناوری و اقتصادی ، طراحی دشمنان را با شکست کامل مواجه کرد .

رهبر انقلاب اسلامی ایجاد تردید در ملت ایران و جدائی آنان از نظام اسلامی را یکی دیگر از اقدامات بدخواهان در عرصه سیاسی برشمردند و تاکید کردند: حضور متراکم و پرشور و شوق مردم در راهپیمائی 22 بهمن و ابراز احساسات آنان به اسلام و انقلاب اسلامی مشت محکمی بر دهان دشمنان بود.

حضرت آیت ا... خامنه ای برخی تلاشهای ناموفق در عرصه امنیتی و کوشش برای کاهش نفوذ و قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را از دیگر اقدامات خصمانه بدخواهان دانستند و افزودند : حضور قدرتمندانه ایران در پشت صحنه  جنگ هشت روزه غزه و به زانو درآمدن رژیم صهیونیستی در مقابل مبارزان فلسطینی و همچنین اقرار بدخواهان  به غیرقابل حل بودن مسائل منطقه ای بدون حضور ایران، موجب  بی نتیجه شدن دشمنی ها در این عرصه ها شد.

ایشان تاکید کردند : همه این فشارها و دشمنی ها بویژه تحریم ها در کنار برخی از آثار منفیِ آن، آثار مثبت بزرگی نیز داشته است که مهمترین آن ، فعال شدن نیروهای درونی و استعدادهای ملت ایران و تحقق کارهای عظیم و زیربنائی در سال گذشته است .
 حضرت آیت ا... خامنه ای سپس به برخی از پیشرفتها و دستاوردهای بزرگ و زیربنایی سال 91 که در شرایط تحریم ها تحقق یافته است اشاره کردند و افزودند: کشف منابع جدید نفت و منابع جدید اورانیوم ، ایجاد و توسعه نیروگاهها و پالایشگاهها ، اقدامات زیربنائی در بخش راه و در حوزه انرژی ، دستاوردهای مهم علمی و فناوری از جمله پرتاب ماهواره ناهید و پرتاب کاوشگر پیشگام به همراه موجود زنده ، ساخت جنگنده فوق پیشرفته ، تولید داروهای حساس و نوترکیب، کسب رتبه اول در حوزه نانو فناوری در منطقه ، کسب مقام های برجسته علمی ، افزایش سرعت پیشرفت علمی ، رشد تعداد دانشجویان در کشور ، موفقیت های علمی در سلول های بنیادی و انرژی های نو و انرژی هسته ای ، بخشی از پیشرفتهای شگرف جوانان و دانشمندان ایرانی در سالی است که قرار بود ملت ایران بر اثر تحریم ها فلج شوند .

ایشان تاکید کردند : درس بزرگ موفقیت ها و دستاوردهای سال 91 ، این است که یک ملت زنده هرگز بر اثر تحریم ، فشار و سخت گیری دشمن به زانو در نخواهد آمد .

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند : سال 91 ، در واقع یک میدان تمرین و رزمایشی بود که ملت ایران توانست توانائی ها و پیشرفت های خود را نشان دهد و در عین حال برخی نقاط ضعف را نیز بشناسد .

حضرت آیت ا... خامنه ای در بیان نقاط ضعف اقتصادی کشور در سال گذشته افزودند : وابستگی کشور به نفت ، بی اعتنائی به سیاستهای کلان اقتصادی و گرفتار شدن به سیاستهای روزمره از جمله نقاط ضعفی هستند که لازم است مسئولان کشور، بخصوص دولت آینده به آنها توجه کنند و بدانند که کشور باید سیاست اقتصادی کلان ، روشن ، برنامه ریزی شده و مدون داشته باشد .

ایشان یکی دیگر از درس های سال 91 را مشخص شدن بنیه قوی کشور دانستند و خاطر نشان کردند: هر اندازه که بنیه کشور قوی باشد و مسئولان با وحدت وهمدلی و بر اساس تدبیر عمل کنند ، تاثیر اقدامات خصمانه دشمنان به حداقل خواهد رسید .

 رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه علاوه بر اقتصاد ، موضوعات مربوط به امنیت ، سلامت مردم ، پیشرفتهای علمی ، استقلال و عزت ملی نیز از مسائل مهم کشور هستند ، افزودند : ملت ایران با موفقیت های خود در سال گذشته ثابت کرد که وابسته نبودن به آمریکا و قدرتهای بزرگ نه تنها موجب عقب ماندگی نیست بلکه موجب پیشرفت می شود .

حضرت آیت ا... خامنه ای بعد از ارائه ارزیابی کلان از شرایط واقعی کشور درسال 91، دو نکته معطوف به آینده را با درس گرفتن از مسائل سال گذشته ، مورد اشاره قراردادند .

 خواندن دست دشمن از پیش و اقدام فعال و هوشمندانه در مقابل طراحی های او اولین نکته ای بود که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند.
 
حضرت آیت ا... خامنه ای در این خصوص افزودند : اقدام دانشمندان جوان ایرانی در تامین سوخت غنی شده بیست درصد راکتور تحقیقاتی تهران بمنظور تولید رادیو دارو ، یک نمونه از این پیش دستی های هوشمندانه است که باید به همه         مسائل اساسی کشور تسّری یابد .

ایشان پیشدستی در کارهای عملی را وظیفه بزرگ اخلاقی و عاقلانه دولت ها ، صنعت گران ، کشاورزان ، سرمایه داران و کارآفرینان ، پژوهشگران،  طراحان  علمی و صنعتی ، استادان دانشگاهها، مدیران اقتصادی و پارک های علمی و فناوری دانستند و تاکید کردند:
وظیفه همه این است که کشور را در برابردشمنان، مستحکم ، غیرقابل نفوذ و غیرقابل تاثیرپذیر کنند
 .
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند : این موضوع ، یکی از اقتضائات اقتصاد مقاومتی است .
دومین نکته ای که حضرت آیت ا... خامنه ای در این بخش از سخنان خود  به آن اشاره کردند ، موضوع پیغام های مکرر و اظهارات مقامات آمریکائی برای مذاکره دوجانبه بود.

ایشان افزودند: آمریکائی ها مدتی است که از طرق گوناگون پیغام می دهند که خواهان مذاکره جداگانه با ایران در خصوص موضوع هسته ای هستند اما من بر اساس تجربه های گذشته به چنین گفتگوهائی خوشبین نیستم .

 رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه در دیدگاه آمریکائیها گفتگو به معنای مذاکره برای رسیدن به راه حل منطقی نیست ، خاطرنشان کردند: از نظر آمریکائیها گفتگو بمعنای  وادار کردن طرف مقابل برای قبول حرف آنها است ، بنابراین ما همواره این نوع گفتگو را تحمیلی می دانیم و جمهوری اسلامی ایران نیز زیر بار تحمیل نمی رود.

حضرت آیت ا... خامنه ای با تاکید مجدد بر خوشبین نبودن به چنین گفتگوئی افزودند : البته من مخالفتی هم ندارم.
 
ایشان سپس چند موضوع را برای آمریکائیها ، به صراحت بیان کردند.
 موضوع اولی که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند ، پیغام های مکرر آمریکائیها مبنی بر نداشتن قصد تغییر حکومت ایران بود .
حضرت آیت ا... خامنه ای در این خصوص تاکید کردند : ما هیچگاه نگران قصد تغییر نظام جمهوری اسلامی از جانب شما نیستم زیرا آن زمانی که این قصد را داشتید و به صراحت هم می گفتید ، هیچ کاری نتوانستید انجام دهید و بعد از این هم نخواهید توانست .
 
ایشان به موضوع دوم ، یعنی تاکید آمریکائیها مبنی بر صداقتشان در پیشنهاد مذاکره اشاره و خاطر نشان کردند : ما بارها گفته ایم که بدنبال سلاح هسته ای نیستیم اما آمریکائیها می گویند باور نمی کنیم. در این شرایط چرا ما باید حرف آمریکا را در مورد صادقانه بودن پیشنهاد مذاکره ، باور کنیم .

رهبر انقلاب اسلامی افزودند : برداشت ما این است که پیشنهاد مذاکره یک تاکتیک آمریکائی برای فریب افکار عمومی دنیا و مردم ایران است و اگر اینگونه نیست ، باید آمریکائیها این موضوع را در عمل ثابت کنند.

حضرت آیت ا... خامنه ای در همین بخش به یکی از تاکتیک های تبلیغاتی آمریکائیها اشاره و خاطرنشان کردند : آنها در مواردی گفته اند که برخی افراد از طرف رهبر ایران با آمریکا مذاکره کرده اند ، در حالیکه این سخن ، دروغ محض است و تاکنون هیچ کس از طرف رهبری با آمریکا مذاکره نکرده است .

 ایشان افزودند : فقط در چند مورد ، دولتهای مختلف ، در برخی موضوعات مقطعی ، با آمریکا مذاکراتی انجام دادند که در همان مذاکرات هم دولت موظف به رعایت خطوط قرمز رهبری بود و امروز نیز ، باید این خطوط قرمز رعایت شود .
موضوع سومی که رهبر انقلاب اسلامی در مورد مذاکره با آمریکا ، به آن اشاره کردند ، تمایل نداشتن آمریکائیها برای به نتیجه رسیدن و پایان مذاکرات هسته ای بود .

حضرت آیت ا... خامنه ای افزودند : اگر آمریکائیها واقعاً تمایل به حل موضوع هسته ای ایران دارند ، راه حل آن نیز آسان است و باید به حق غنی سازی هسته ای ایران برای اهداف صلح آمیز اعتراف کنند .
 
ایشان با تاکید بر اینکه اجرای مقررات نظارتی آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز می تواند نگرانی ها را  از بین ببرد ، خاطرنشان کردند : تجربیات و شرایط صحنه نشان می دهد که آمریکائیها بدنبال حل این موضوع نیستند و می خواهند با باقی ماندن آن، بهانه ای برای فشار به ملت ایران و به قول خودشان فلج کردن ملت داشته باشند اما به کوری چشم دشمنان، ملت ایران فلج نخواهد شد .
نکته آخر رهبر انقلاب اسلامی در این موضوع، ارائه یک راه حل به آمریکائیها بود.
 
حضرت آیت ا... خامنه ای گفتند : اگر آمریکائیها صادقانه می خواهند ، قضایا تمام شود ، راه حل پیشنهادی ما این است که در گفتار و عمل ، دست از دشمنی با ملت ایران بردارند .

ایشان با یادآوری سیاست های خصمانه آمریکا بر ضد ملت ایران در 34 سال گذشته و شکست آن سیاستها تاکید کردند ، اگر این سیاستها ادامه پیدا کند باز هم شکست خواهند خورد.

رهبر انقلاب اسلامی در بخش پایانی سخنان خود به موضوع بسیار مهم انتخابات ریاست جمهوری در 24 خردادماه اشاره کردند و افزودند : انتخابات مظهر حماسه سیاسی، اقتدار نظام اسلامی، مردم سالاری اسلامی، اراده ملی و آبروی نظام است .
 
حضرت آیت ا... خامنه ای مشارکت گسترده مردم در انتخابات را با اهمیت برشمردند و تاکید کردند: حضور گسترده مردم و شور انتخاباتی علاوه برتامین امنیت کشور ، تهدیدهای دشمنان را بی اثر و آنان را نا امید خواهد کرد.

ایشان با تاکید بر ضرورت حضور همه جریانها و سلیقه های سیاسی معتقد به نظام اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری افزودند: انتخابات مخصوص یک جریان و سلیقه خاص سیاسی نیست بلکه وظیفه و حق همه کسانی که دل در گرو منافع ملی و استقلال کشور دارند ، حضور در انتخابات است .

رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: روی گردانی از انتخابات مناسب کسانی است که با نظام اسلامی مخالفند .

حضرت آیت ا... خامنه ای ، رأی مردم را تعیین کننده نهائی در انتخابات دانستند و افزودند :تشخیص مردم در شناخت اصلح مهم است و مردم باید با تحقیق از افراد مورد اطمینان و دقت در کاندیداها ، به فرد اصلح برسند .
 
ایشان با تاکید بر اینکه رهبری در انتخابات یک رای بیشتر ندارد و کسی هم از این رای اطلاع نخواهد داشت ، خاطر نشان کردند : هرگونه سخن یا اظهار نظر ی مبنی بر اینکه رهبری به فرد خاصی نظر دارد ، نادرست است .

 رهبر انقلاب اسلامی به مردم توصیه کردند : مراقب باشند تا در شناخت فرد اصلح تحت تاثیر نسبت ها و اظهارات در رسانه های گوناگون از جمله پیامک های انبوهی که رواج پیدا کرده ،قرار نگیرند .

حضرت آیت ا... خامنه ای با تاکید بر لزوم تمکین همه در برابر قانون خاطر نشان کردند : حوادث سال 88 از آنجا آغاز شد که عده ای نخواستند به قانون و رأی مردم تمکین کنند و در مقابل، مردم را به شورش های خیابانی دعوت کردند که یکی از خطاهای جبران ناپذیر بود.
ایشان افزودند : خوشبختانه سازوکارهای قانونی برای رفع هرگونه شبهه ای وجود دارد بنابراین همه باید به انتخاب اکثریت مردم ، تمکین کنند .
رهبر انقلاب اسلامی در خصوص ویژگیهای رئیس جمهور آینده تاکید کردند : رئیس جمهور آینده باید ضمن اینکه دارای امتیازات رئیس جمهور قبلی باشد ، از نقاط ضعف او نیز به دور باشد .

حضرت آیت ا... خامنه ای افزودند : باید انتخاب مردم در انتخابات ریاست جمهوری نشانگر پیشرفت و تکامل و انتخاب بهترین ها در هر دوره نسبت به دوره های قبل باشد .

ایشان در پایان خاطرنشان کردند : کسانی که وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری می شوند باید پایبند به انقلاب اسلامی وارزشها، پایبند به منافع ملی ومعتقد به اداره کشوربا عقل جمعی و تدبیر باشند.

پیش از سخنان رهبر انقلاب ، آیت ا... واعظ طبسی نماینده ولی فقیه در خراسان و تولیت آستان قدس رضوی ضمن خوش آمد گویی به زائران امام رضا (ع) به نامگذاری امسال اشاره کرد و گفت : در سال " حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی" ملت هوشیار و بصیر ایران در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی به موفقیت های بزرگی دست خواهد یافت و مشکلات را با تلاش و همدلی پشت سرخواهد گذاشت.
نامدار بازدید : 16 جمعه 02 فروردین 1392 نظرات (0)

 

موشک های دوربرد و راهبردی کره شمالی با هدف گرفتن کاخ ریاست جمهوری ایالات متحده آن را منفجر می کنند .
یک فیلم تبلیغاتی جدید که به تازگی در كره شمالي پخش شده، صحنه هایی را به تصویر می کشد كه در آن ساختمان كاپيتول (مقر كنگره آمريكا) و كاخ سفيد در آتش مي سوزد.اين فيلم چهار دقيقه اي كه «طوفان آتش بر مقر جنگ خواهد باريد» نام دارد، بر پايگاه اينترنتي رسمي كره شمالي كه اخبار و تبليغات رسانه هاي حكومتي را پخش مي كند، منتشر شده است.
 
در صحنه نخست اين فيلم جت هاي جنگنده آمريكايي، بمب افكن هاي بي-52 و ناوهاي هواپيمابر به تصوير كشيده شده و يك راوي زن در اين فيلم هشدار مي دهد: «ثانيه به ثانيه، فتيلۀ يك جنگ هسته اي در حال سوختن است».
 
اين نوار ويديويي همچنين كاخ سفيد سپس ساختمان كاپيتول را در حال انفجار نشان مي دهد و در مقدمه گزارش آن آمده است: "برد موشك هاي راهبردي ما، حد و مرزي ندارد".ويديوي ديگري كه اوايل ماه گذشته در کره شمالی پخش شد، شهر نيويورك را نشان مي داد که پس از حمله اي موشكي در آتش مي سوزد. ويديوي ديگری هم دو هفته بعد از آن پخش شد که سربازان آمريكايي و باراك اوباما رئيس جمهور اين كشور را در ميان شعله هاي يك انفجار هسته اي به تصویر می کشید.
 
پيونگ يانگ، پس از رأي گيري در سازمان ملل براي اعمال تحريم ها عليه كره شمالي، امريكا را به حملات دفاعي تهديد كرده است.كره شمالي به رغم قطعنامه ها و تحریم هاي بين المللي، در ماه فوريه سومين آزمايش هسته اي خود را انجام داد.

 

نامدار بازدید : 20 جمعه 02 فروردین 1392 نظرات (0)

 

با این کامپیوتر به راحتی اطلاعات خود را در هر کجا که به تلویزیون با قابلیت HDMI دسترسی دارید، اجرا کنید.

 rikomagic یک کامپیوتر است که به شکل یک فلش و یک رایانه کوچک آندرویدی است که سیستم عامل آن مبتنی بر android 4/0 است.

Rikomagic mk 802 همچنین دارای یک جک است که می توان کارت های micro sd تا 32 ghz را به آن برای انتقال اطلاعات وصل کرد. همچنین این رایانه ی جیبی دارای یک پورت usb خور با قابلیت usb 2/0 host port است از دیگر ویژگی های این دستگاه شگفت انگیز قابلیت اتصال آن به کی بورد و موس به وسیله ی امواج wireless است.  

این رایانه ی 200 گرمی تنها با یک کابل hdmi به تلویزیون هایی با قابلیت hdmi، وصل می شود و تمامیه ویژگی های یک رایانه را در صفحه ال سی دی یا ال ای دی تلویزیون شما، پیاده می کند.

از آنجایی که این وسیله یک رایانه بر پایه allwinner a10 است، شما به راحتی می توانید آن را با نصب یک مایکرو اس دی به سیستم های مبتنی بر لینوکس خود در اختیار بگیرید.

از دیگر ویژگی های فیزیکی این رایانه، اندازه ی آن است که 8/8×3/5×1/2 سانتی متر بوده و همانطور که اشاره شد، این وسیله 200 گرم است.

از دیگر خصوصیت های این رایانه ی جیبی 8 سانتی متری پردازنده ی مالی 400، رم 512mb و حافظه ی داخلی 4 gb است.

این رایانه قابلیت اتصال به وسیله ی wifi را به اینترنت داراست.

به گفته ی شرکت سازنده ی این محصول، قرار است که رایانه ی 200 گرمی در این ماه با قیمت احتمالی کمتر از 200 دلار به بازار عرضه شود.

این رایانه ارزان قیمت قرار است پیش از مدل fxi techs cot ton candy به بازار روانه شود، techs cot ton candy یک مدل گرانتر از riko magic cnx soft است که ویژگی بارز آن نسبت به مدل پیشین قابلیت اتصال این دستگاه به تلویزیون های hdmi بدون نیاز به کابل است.

از دیگر ویژگی های این مدل arm دو هسته ای cpu 4 هسته ای 200 mp و رم 1 gb است.

و در پایان این وسیله قابلیت اتصال به smart phone ها، pc ها، نوت بوک ها، تبلت و سیستم عامل های مکینتاش را دارد و از رسانه هایی که پشتیبانی می کند قابلیت ذخیره سازی انبوه به وسیله پورت usb را داراست.

 

نامدار بازدید : 14 چهارشنبه 30 اسفند 1391 نظرات (0)

همه چیز درباره عید نوروز باستانی ایران

 

نوروز در ایران باستان
مردم بابل از دوران‌های بسیار قدیم، روز اول سال را، عموماً در اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن می‌گرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار می‌شود، در حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحه‌ها چنین بر می‌آید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود
قدمت نوروز در ایران
آرتور کریستن سن، ایرانشناس نام‌دار دانمارکی نوشته‌است، سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگ‌نوشته‌های داریوش بزرگ در بیستون می‌یابیم، در پاییز آغاز می‌شد و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد)، در اصل جشن اول سال ایرانیان بوده‌است. از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده‌، چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست. در اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، ایرانیان که تحت تأثیر تمدن آسیای صغیر و سرزمین‌های مدیترانه ای قرار گرفته بودند، تقویم مصری را پذیرفتند که بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه، به اضافهٔ پنج روز اضافی (پنجه دزدیده یا خمسهٔ مسترقه) تقسیم شده بود و در اعتدال بهاری آغاز می‌شد. این سال، یعنی سال اوستایی جدید، سال دینی زرتشتی گشت و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیده‌است. روز اول سال در اعتدال بهاری، اول فروردین، عید نوروز است.

استاد مهرداد بهار با نظریهٔ وامگیری عید نوروز ایرانیان، از بین النهرین موافق نیست و عقیده دارد، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید، رواج داشته‌است، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار می‌شده‌است. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته می‌شده‌است. به اعتقاد مهرداد بهار، احتمالاً نوروز در ایران قبل از هخامنشیان وجود داشته، در اوستا مطرح نمی‌شود، چون یک عید ملی محسوب می‌شده و اوستا یک کتاب دینی است و جشن‌های خاص خودش را دارد. بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مهرگان را که در آغاز یک عید بومی بوده و هم نوروز را می‌پذیرد.
.
جشن زرتشتی فروردگان
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه در دوران باستان به عنوان عید اصلی جشن گرفته می‌شد. این جشن فروهر‌ها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهر هاست. در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاه‌های خود می‌آیند و مدت ده شب در کنار مردم می‌مانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب می‌آمد. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد. بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو، در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان ساسانی هم حفظ گردید.
.
نوروز کوچک
روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌اند، از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند.
.
نوروز بزرگ در ششمین روز فروردین
در گاه‌شماری زرتشتی ایران باستان، روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی، بنام خرداد می باشد. نوروز بزرگ یا خردادروز نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌است. خردادامشاسپند موکل بر آب است و این روز بدو منسوب می‌باشد. این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌است. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شده از جمله زرتشتیان بدان باور دارند که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم عرب را پذیرفتند، جشن زرتشتی فروردگان و نوروز بزرگ، در ششمین روز ماه فروردین، از بین رفت.
.
مراسم ایرانیان باستان در نوروز
آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمه‌ای کهن دارند و از نظر گاه دانش مردم‌شناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند. ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین می‌شود. گفته می‌شد که در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در این روز نیکبختی‌ها برای مردمان زمین، تقسیم می‌گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.
.
خوان نوروزی
ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانه‌های خویش باز می گردند. بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفره‌ای رنگین می‌گستراندند و انواع خوراک‌ها و نوشاک‌ها را در آن می‌نهادند تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند. این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد. استاد پورداود هفت سین را همان خوانی که جهت درگذشتگان می‌گستردند، می‌داند.
.
کاشت حبوبات جهت تفال زدن
یکی از آیین‌های که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه می‌باشد. به موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستون‌هایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا می‌کردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات می‌کاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیش بینی می‌کردند. معمول بود به رشد این دانه‌ها نگریسته و هر یک از دانه‌هایی که بهتر بار آمده بود، تفال می‌زدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانه‌ها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل می‌آوردند. هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانه‌ها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش می‌کاشتند.
.
جشن و مراسم آب پاشی
از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام می‌شد، رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است. در جشن آبریزگان و به کار بردن آب، برای تطهیر و برای اطمینان یافتن از باران کافی بوده است. ابوریحان بیرونی می‌گوید مردمان هنگام سپیده‌دم این روز، خود را می‌شستند و در آب کاریزها و آبگیرها، غوطه‌ور می‌شدند. در این روز مردمان به یکدیگر آب می‌پاشیدند، به همان دلیلی که خود را می‌شستند و سبب آن همان اغتسال است. برخی گفته‌اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم به این باران تبرک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همین طور در ایران مرسوم بماند.
به نظر می‌رسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بوده‌است از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.
.
هدایای نوروزی
در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا می‌کردند.
در نوروز مردم بیکدیگر شیرینی هدیه می‌دادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بوده‌است. در نوروز بزرگ، پیش از لب به سخن گشودن، شکر می‌خورند و بر خود روغن می‌مالند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.
.
جشن سوری پایان سال
یکی از جشن‌های آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود. این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده است برگزار می‌شده‌است. در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بام‌ها، آتش برمی‌افروختند، اگر چنین می‌کردند تصور بر این بود که فروهر‌ها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد. در نتیجه جنگ‌های خیلی مهم، را سعی می‌کردند که در بهار آغاز کنند چون فروهر‌ها، در بهار به یاری بازماندگان می‌آیند.
.
کوسه برنشین
مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن. ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آورده است که در اولین روز بهار مرد کوسه را بر خر می‌نشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد می‌زد اشعاری می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار می‌گرفت. آنچه از مردم می‌ستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ می‌کرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار می‌دادند. این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا می‌شده که ملبس به لباس‌های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره می‌زدند و ترانه‌های نوروزی می‌خواندند. حاجی فیروز‌های امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب در می‌آورند، از بقایای آن رسم کهن است. با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به زی آنان آراسته و تقلیدشان می‌کنند.
.
میر نوروزی
در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهده‌اش می‌سپردند پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان می‌رسیده است. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است و احکامی که میرنوروزی صادر می‌کرده پس از نوروز به حال اول بازگردانده می‌شده است. نظیر این جشن در بابل نیز مرسوم بود.
.
بار عام نوروزی
در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت. از رسم‌هایی که شاهان در نوروز برگزار می‌کردند، یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح می‌کرد و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد. دومین روز، بلند پایه‌ترین کسان را بار می‌داد، یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌های بزرگ (اشراف بلند پایهٔ موروثی، ویسپوهران). سومین روز، اسوران و بلند پایه‌ترین موبدان را بار میداد. چهارمین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار می‌داد. بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایستهٔ آن بود ارزانی می داشت چون روز ششم فرا می‌رسید، شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده‌بود، نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت.
در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیش کش‌ها بسیار اهمیت داشت و با تشریفات فراوان اجرا می‌شد. در نوروز رسمی در دربار جاری بود که اربابان نقش بندگان را برعهده می‌گرفتند و برعکس. خواجه نظام‌الملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کرده‌است.

رسم ملکان عجم چنان بوده است که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را می‌داده‌است و هیچ کس را مانعی از دیدار با شاه نبوده‌است. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده می‌کرد و شاه نامه‌ها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی می‌کرد. اگر از شاه شکایتی می‌شد، موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو می‌نشست و می گفت «بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خدای عز و عجل را فراموش کنند و کفران نعمت آرند.» پس موبد به داد مردم، رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او می‌داد و می گفت «این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.» در نوروز هر که ضعیف تر بود، نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند، باید دورتر از شاه جای می‌گرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود. یزدگرد روشهای پدران را بگردانید.
خواجه نظام‌الملک طوسی، یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته، معرفی کرده‌است ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم، لغو شده‌است.
.
روایتی از پیامبر اسلام در مورد نوروز
در کیهان‌شناسی نوشتهٔ زکریا قزوینی، روایتی از پیامبر اسلام، آمده‌است که با استناد به قول عبدالصمد بن علی که از قول پدربزرگش، عبدالله بن عباس آن را نقل کرده‌است، جامی سیمین محتوی شیرینی به پیامبر هدیه شد. پیامبر پرسید «این چیست؟» پاسخ دادند «اینها شیرینی نوروز است». وی گفت «نوروز چیست؟» پاسخ دادند «این عیدی بزرگ برای ایرانیان است.» گفت «این روزی است که در آن خدا سپاه را دوباره زنده کرد.» پرسیدند «کدام سپاه، ای پیامبر خدا؟» پاسخ داد «سپاه کسانی که از اقامتگاه‌های خود از ترس مرگ بیرون آمدند و هزاران بودند و خدا به آنان گفت، بمیرید و بعد آنان را آن روز زنده کرد و روان‌هایشان را به آنان بازگردانید و به آسمان فرمان داد که بارانی بر آنان ببارد، از این روست که مردمان این رسم را دارند که در این روز آب می‌پاشند.» سپس مقداری از آن شیرینی را خورد و محتوای جام را میان اصحاب خود تقسیم کرد. این روایت را ابوریحان بیرونی نیز در آثار الباقیه آورده‌است.


فلسفه نوروز از دیدگاه دکتر علی شریعتی

از : زنده یاد دکتر علی شریعتی
سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است،‌جشن ملی را همه می‌شناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا می‌شود و هر ساله از آن سخن می‌رود. بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌اید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی‌کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملال‌آور است و بیهوده؛ “عقل” تکرار را نمی‌پسندد؛ اما “احساس” تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است، طبیعت را از تکرار ساخته‌اند؛ جامعه با تکرار نیرومند می‌شود، احساس با تکرار جان می‌گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن، طبیعت، احساس و جامعه هر سه دست‌اندرکارند.
نوروز که قرن‌های دراز است بر همة جشن‌های جهان فخر می‌فروشد، از آن رو “هست” که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب، و جوشِ شکفتن‌ها و شور زادن‌ها و سرشار از هیجانِ هر “آغاز”.
جشن‌های دیگران، غالباً انسان‌ها را از کارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغ‌ها و کشتزارها، در میان اطاق‌ها و زیر سقف‌ها و پشت درهای بسته جمع می‌کند: کافه‌ها، کاباره‌ها، زیرزمینی‌ها، سالن‌ها، خانه‌ها … در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل‌های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و … اما نوروز دست مردم را می‌گیرد و از زیر سقف‌ها، درهای بسته، فضاهای خفه، لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه‌ها،‌ به دامن آزاد و بیکرانة طبیعت می‌کشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجانِ آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از:
“بوی باران، بوی پونه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک” …
نوروز تجدید خاطرة بزرگی است: خاطرة خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال، این فرزند فراموشکار که،‌ سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته‌های پیچیدة خود، مادر خویش را از یاد می‌برد، با یادآوری‌های وسوسه‌آمیز نوروز، به دامن وی باز می‌گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می‌گیر: فرزند، در دامن مادر، خود را بازمی‌یابد و مادر،‌ در کنار فرزند، چهره‌اش از شادی می‌شکفد، اشک شوق می‌بارد، فریادهای شادی می‌کشد؛ جوان می‌شود، حیات دوباره می‌گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می‌شود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده‌تر و سنگین‌تر می‌گردد، نیاز به بازگشت و بازشناخت طبیعت را در انسان حیاتی‌تر می‌کند و بدینگونه است که نوروز، برخلاف سنت‌ها که پیر می‌شوند و فرسوده و گاه بیهوده، رو به توانایی می‌رود و در هر حال، آینده‌ای جوان‌تر و درخشان‌تر دارد، چه، نوروز راه سومی است که جنگ دیرینه‌ای را که از روزگار لائوتزو و کنفسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می‌کشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر و تحول، گسیختن و زایل شدن، درهم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن، آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار،‌ تنها تغییر است و ناپایداری؛ چه چیز می‌تواند ملتی را، جامعه‌ای را، در برابر عرابة بی‌رحم زمان – که بر همه چیز می‌گذرد و له می‌کند و می‌رود، هر پایه‌ای را می‌شکند و شیرازه‌ای را میگسلد- از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی‌گیرد؛ ملت، مجموعة پیوستة نسل‌های متوالی بسیار است، اما زمان، این تیغ بی‌رحم، پیوند نسل‌ها را قطع می‌کند؛ میان ما و گذشتگانمان- آنها که روح جامعة‌ ما و ملت ما را ساخته‌اند- درة هولناک تاریخ حفر شده است؛ قرن‌های تهی ما را از آنان جدا ساخته‌اند؛ تنها سنت‌ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این درة هولناک گذر می‌دهند و با گذشتگانمان و با گذشته‌هایمان آشنا می‌سازند. در چهرة مقدس این سنت‌ها است که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در “خودِ خویش”، احساس می‌کنیم؛ حضور خود را در میان آنان می‌بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت‌ها است.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می‌داریم، گویی خود را در همة‌ نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می‌کرده‌اند، حاضر می‌یابیم و در این حال، صحنه‌های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می‌خورد، رژه می‌رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می‌داشته است، این اندیشه‌های پرهیجان را در مغزمان بیدار می‌کند که: آری، هر ساله! حتی همان سالی که اسکندر چهرة این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می‌کشید، همانجا، همان وقت، مردم مصیبت‌زدة ما نوروز را جدی‌تر و با ایمان بیشتری برپا می‌کردند؛ آری، هر ساله! حتی همان سال که سربازان قتیبه بر کنارة جیحون سرخ رنگ،‌ خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می‌کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده‌های سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن می‌گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفة جاهلی آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ویرانی خانه‌ها و آوارگی سپاهیان می‌گفت و مردم را می‌گریاند و سپس، چنگ خویش را برمی‌گرفت و می‌گفت: “اباتیمار، اندکی شادی باید”! نوروز در این سال‌ها و در همة سال‌های همانندش، شادی‌یی اینچنین بوده است، عیاشی و “بی‌خودی” نبوده است،‌ اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانة پیوند با گذشته‌ای که زمان و حوادث ویران‌کنندة زمان همواره در گسستن آن می‌کوشیده‌ است.
نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان، همه نوروز را عزیز شمرده‌اند و با زبان خویش، از آن سخن گفته‌اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‌اند: “نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این رو است که نخستین روز فروردین را هورمزد نام داده‌اند و ششمین روز را مقدس شمرده‌اند”.
چه افسانة زیبایی؛ زیباتر از واقعیت! راستی مگر هر کس احساس نمی‌کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلما بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلما اولین روز بهار، سبزه‌ها روییدن آغاز کرده‌اند و رودها رفتن و شکوفه‌ها سرزدن و جوانه‌ها شکفتن، یعنی نوروز.
بی‌شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز نوروز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.
اسلام که همة رنگ‌های قومیت را زدود و سنت‌ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای بیشتری داد، شیرازه بست و آن را، با پشتوانه‌ای استوار، از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب علی به خلافت و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم، هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی! آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانة نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت؛ سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه‌ای که در دلهای مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و، در دوران صفویه، رسما یک شعار شیعی گردید،‌ مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژة خویش. آنچنان که یکسال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز!
نوروز- این پیری که غبار قرن‌های بسیار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می‌شنیده است؛ پس از آن، در کنار آتشکده‌های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمة اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می‌خوانده‌اند؛ از آن پس، با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می‌کرده‌اند و اکنون، علاوه بر آن، با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی، او را جان می‌بخشند و در همة این چهره‌های گوناگونش، این پیر روزگارآلود، که در همة قرن‌ها و با همة نسل‌ها و همة اجداد ما- از اکنون تا روزگار افسانه‌ای جمشید باستانی- زیسته است و با همه‌مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و درآمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و، عظیم‌تر از همه، پیوند دادن نسل‌های متوالی این قوم- که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منار‌ها بند بندش را از هم می‌گسسته است و نیز پیمان‌یگانگی بستن میان همة دل‌های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانة دوران‌ها در میانه‌شان حائل می‌گشته و درة عمیق فراموشی میانشان جدایی می‌افکنده است.
و ما، در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز برمی‌افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ‌زدة قرون تهی می‌گذریم و در همة نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما برپا می‌شده است، با همة زنان و مردانی که خون آنان در رگ‌هایمان می‌دود و روح آنان در دلهایمان می‌زند شرکت می‌کنیم و بدینگونه، “بودن خویش” را، به عنوان یک ملت، در تندباد ریشه برانداز زمان‌ها و آشوبِ گسیختن‌ها و دگرگون شدن‌ها خلود می‌بخشیم و، در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و، “خالی از خویش”، بردة رام و طعمة زدوده از “شخصیت” این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همة نسل‌های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند، با آنان پیمان وفا می‌بندیم و “امانت عشق” را از آنان به ودیعه می‌گیریم که “هرگز نمیریم” و “دوام راستین” خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایة “اصالت” خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، “بر صحیفة عالم ثبت” کنیم.

 

 

 

نامدار بازدید : 15 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (0)

 

"Novague eco" یکی از متفاوت ترین خودروهایی است که تا به حال طراحی شده و می تواند لقب "سبزترین خودروی آینده" را به راحتی و برای همیشه به خودش اختصاص دهد.
 بسیاری از ما همیشه در مورد خودروهایی که ممکن است در آینده وارد بازار شود کنجاوی هایی می کنیم و البته متوجه خواهیم شد که هر خودرو ویژگی های خاصی دارد. 

"Novague eco" یکی از متفاوت ترین خودروهایی است که تا به حال طراحی شده و می تواند لقب "سبزترین خودروی آینده" را به راحتی و برای همیشه به خودش اختصاص دهد.
 
مراحل ساخت این خودرو از همان ابتدا بر پایه تفکر بر سلامت محیط زیست گذاشته شده است و البته طرح بدنه آن نیز به طور خاص از خودروهایی گرفته شده است که پیش از حنگ جهانی در کشور چک تولید می شده است. 

این خودرو از آنجایی که با استفاده از زیست سازگارترین قطعات، مدرترین سیستم ها و کم مصرف ترین موتور ساخته شده است نمی تواند خطر خاصی برای محیط زیست داشته باشد

موتور خودرو الکتریکی است و باتری های آن در قسمت جلویی خودرو قرار گرفته است. سلول های خورشیدی نیز یکی دیگر از مواردی است که نباید فرامشوش کنیم. و البته با استفاده از تمامی باتری ها در حالی که پر از شارژ هستند خودرو می تواند به سقف سرعت 500 کیلومتر در ساعت برسد که برای یک خودرو الکتریکی منحصر به فرد است. 
 
بدنه این خودرو از ترکیب دو خودرو قدیمی جمهوری چک الهام گرفته شده است، البته این خودرو کمی مدرنتر نیز شده است که با نگاه کردن نیز می توان آن را متوجه شد. 

طراحان این خودرو گفته اند تا سال 2015 باید منظر اطلاعات تکمیلی بود و با این همه اطلاعاتی که گفته شده است اما بازهم قرار است طراحان سورپریزهایی را روی این خودرو قرار دهند.
نامدار بازدید : 19 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (1)

 

از عقرب پرنده ای تا کرم ابریشمی که به مانند خون آشام ها است همه از جمله حشراتی هستند که چهره های بسیار عجیبی دارند و به نام فضایی شناخته می شوند.
مگس ها را حتما دیده اید و می دانید چهره ای بسیار عجیب دارند، چشمان مشبکی و چندین تایی آن ها به اندازه ای وحشتناک است که شاید به نظر شما این حشره اولین بار از کره ای دیگر در آسمان به زمین آمده است. اگر اینگونه فکر می کنید پس کمی صبر داشته باشید تا با فضایی ترین حشرات دنیا آشنا شوید:
** Scorpionfly

این حشره کوچک در نظر اول به مانند حشراتی می ماند که به صورت ژنتیکی دستکاری شده اند ولی در اصل ترکیبی میان یک عقرب و حشره ای است که قدرت پرواز با سرعت را دارد. این حشره در نقاط مختلف دنیا دیده شده است و چهره فضایی آن از دور اصلا قابل شناسایی نیت چرا که با دیگر حشرات نیز شباهت هایی دارد.

** Pseudocreobotra

یکی دیگر فضایی هایی که خود را در میان حیوانات جا زده است " Pseudocreobotra"نام دارد. این حشره ظاهری به مانند گل های رنگارنگ دارد اما در اصل یک موجود بسیار ریز در حد 40 میلی متر است که بیشتر در آفریقای جنوبی دیده شده است. دنیای این موجود بسیار بی رحم است چرا که وقتی پیر می شوند توسط هم نوعان خودشان خورده خواهند شد.

** Tailed Emperor Caterpillar

در ماه های اول بهار در سواحل شرقی استرالیا حشره ای زندگی می کند که در نوع خود بسیار جالب است. این حشره که در اصل یک کرم ابریشم است از گردن به پایین چهره ای عادی دارد ولی در سرش یک سپر دفاعی دارد که چهره او را بسیار عجیب کرده است. چهار شاخ بزرگ باعث می شود تا بسیاری از هیچ حیوانی به آن نزدیک نشود. این کرم پس از مدتی تبدیل به یک پروانه زیبا می شود.

** Extatosoma Tiaratum

یکی از جالب ترین حشره های دنیا که ظاهری ماورایی دارد را می توانید در جنگل های انبوه دنیا ببینید. این موجو یکی از حشره هایی است که می تواند به طول 20 سانتی متر برسد و البته ظاهری بسیاری عجیب و غیر زمینی دارد. این حشره هنگامی که احساس خطر کند ایستاده و دست هایش را بالای سرش می گیرد همچین یک ماده شیمیایی ازاد می کند که شکارچیان را دور می کند اما روی انسان ها تاثیری ندارد چرا که بوی کره بادام زمینی می دهد.

** Dasychira Pudibunda 

یک حشره اهل دانمارک که رنگ زرد و زیبایی دارد به نام علمی " Dasychira Pudibunda Caterpillar" شناخته می شود. این حشره در نگاه اول به نظر یک حشره اسفناجی بامزه است اما وقتی به آن نزدیک می شوید می توانید دندان های او را ببینید که مانند خون اشام هایی در حال خوردن درخت هستند. این روزها جمعیت این کرم ها در حالا افزایش است و درختان دانمارک را از بین برده اند.

نامدار بازدید : 22 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

 

"Alexander Pylyshenko" یک باغ وحش دار از اوکراین است که تصمیم دارد برای مدت یک سال تنها در قفس شیرها و به همراه دو شیر بالغ و بزرگ زندگی کند.
 در باغ وحش که قدم بزنید، قفس شیرها بیش از دیگر بخش های باغ وحش شما را مجذوب می کند و افراد بسیاری را در مقابل آن غرش کنان می بینید که سعی بر تحریک شیری دارند که درقفس خود در حال استراحت است.

تمام آن جمعیت تنها منتظر نعره از شیر هستند وقتی شیر اینکار را انجام دهد همه از ترس در جای خود خشک می شوند. حال فرض کنید بخواهید یک سال در قفس این شیرها زندگی کنید و شب ها آنحا بخوابید.
 
"Alexander Pylyshenko" یک باغ وحش دار از اوکراین است که تصمیم دارد برای مدت یک سال تنها در قفس شیرها و به همراه دو شیر بالغ و بزرگ زندگی کند. 

او هدف این کار خود را جمع آوری پولی برای گسترش تحقیقات روی شیرهای در حال انقراض می داند. البته این اولین بار نیست که او وارد قفس شیرها می شود در سال 2011 با 35 روز زندگی در کنار آنها توانست رکورد زندگی با یک حیوان وحشی را بشکند.
 
او برای آنکه بتواند یک سال در کنار شیرها دوام آورد تصمیم دارد به مانند آن ها زندگی کند، در خاک ها بخوابد و گوشت خام بخورد.البته یک دستشویی و حمام در قفس ساخته است تا برای کارهای مختلف از آنجا خارج نشود و تمام وقت در قفس بماند.

این دوست دار حیوانات قصد دارد 45 هزار دلار برای رسیدن به آرزویش بدست آورد و برای اینکار از هیچ حرکتی دریغ نخواهد کرد برای مثال تبلیغات تلویزیونی و اینترنتی بخشی از آن است.
نامدار بازدید : 21 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

 

دیدار دوستانه با منچستریونایتد یکی از مهم ترین بازی های بین المللی تاریخ باشگاه پرسپولیس است.
 
تیم پرسپولیس روز 6 خرداد 1354 در تهران میزبان دیدار دوستانه ای با تیم منچستر یونایتد انگلیس بود. این بازی در حضور 20 هزار نفر در امجدیه انجام شد و به تساوی 1-1 انجامید. سامی مک ایلروی برای یونایتد گل زد و علی پروین از روی نقطه پنالتی بازی را به تساوی کشاند. نکته جالب اینکه رضا غیاثی رئیس سابق کمیته داوران و کارشناس داوری فعلی در آن بازی کمک داور بود.

پرچم یادبود این بازی هنوز در موزه باشگاه منچستر یونایتد نگهداری می شود و چندی قبل یکی از هواداران پرسپولیس در بازدید از این موزه عکسی از آن گرفته و در شبکه های اجتماعی منتشر کرده بود.

 

نامدار بازدید : 21 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

 

يک پسربچه 8 ساله به خاطر خوشنودي اجدادش،در اقدامي خرافي بصورت نمادين با زن 61 ساله ازدواج کرد.
در اين ازدواج هيچ عقدنامه رسمي امضا نشد و عروس و داماد نيز با هم زندگي نميکنند.
"سانل ماسيلِلا" که هشت سال دارد در اقدامي خرافي در برابر 100 مهمان، با زن 61 ساله اي که داراي 5 فرزند است، ازدواج کرد.
اين زن، "هلن شابانگو" نام دارد و در حالي بصورت نمادين با سانل ازدواج کرده است که با شوهرش زندگي ميکند. به گفته سانل، اجداد مرده اش به او دستور داده اند که با اين زن ازدواج کند.
به گفته خانواده سانل که 1500 پوند براي اين مهماني هزينه کرده اند، اين مراسم فقط يک آيين قومي است که بايد اجرا شود. مادر سانل که 46 سال دارد ميگويد: "قرار بود اين مراسم را کمي ديرتر انجام دهيم، اما پدربزرگ سانل اصرار داشت که قبل از مرگش اين کار انجام شود.
سانل نيز هلن را براي ازدواج انتخاب کرد، چرا که او را بسيار دوست ميداشت."
هلن که با فردي بسيار کوچکتر از نوه هايش ازدواج کرده است، ميگويد: "ما با اين کار، اجدادمان را خوشحال کرديم(!). اگر اين مراسم انجام نميشد، حتما گرفتار عذاب مي شديم."
اين مراسم در شهر تاشوان در کشور آفريقاي جنوبي انجام شد.
 

 

نامدار بازدید : 18 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

 

صدا و سیما برای ایام نوروز به نمایش فیلم های جدید از جمله فیلم های تولید خارجی می پردازد.
 شبکه یک سیما در نوروز سال 92 در ساعت 16 از روز 29 اسفند ماه تا 16 فروردین به ترتیب به پخش فیلم های "دوباره زندگی" محصول سال 2011 از کشور فرانسه "چک" به کارگردانی کاظم راست گفتار، یه حبه قند به کارگردانی رضا میرکریمی، "جانگ گو آ‌زاد شده" محصول سال 2012 از کشور آمریکا به کارگردانی تارانتینو ، یک فیلم تلویزیونی "یادآوری کامل" محصول سال 2012 از کشور کانادا به کارگردانی وایزمن ، آلزایمر به کارگردانی احمدرضا معتمدی، شرلوک هولمز (بازی سایه ها) محصول 2011 از کشور آمریکا دنیای وارونه ها محصول شرکت کانادا و فرانسه سال 2012، نوکاس محصول 2010 از کشور نروژ، پرتگاه محصول 2012 از امریکا ، سگ آبی محصول 2011 کشور امارات، سرقت بزرگ محصول کره جنوبی، دو فیلم تلویزیونی دیگر و پس از آن نجات بزرگ انگلیس در سال 2012، اسب جنگی امریکا در سال 2011 و در آخر نیز یک فیلم تلویزیونی پخش خواهد شد و تکرار این فیلم سینمایی را در ساعت 10 روز بعد از شبکه یک می‌توان مشاهده کرد.
 
*حدس بزن چه کسی برای عید شبکه 2 می آید
شبکه دو سیما در نوروز 92 در ساعت 8 صبح از تاریخ 29 اسفند ماه تا 16 فروردین به پخش فیلم هایی گروه ویژه، حدس بزن چه کسی برای عید می آید، شهر در دست بچه ها، یک روز ابری بدون باران  ویکی و مردان پر زور، روز چهارم، حباب، دنیای بند انگشتی ها، من قهرمان نیستم، فوتبالیست های شیطون، دم زری، وال ای، سرزمین رویاها، کارآگاهان کوچک، عملیات جنگل، پونیو، دور دنیا در پنجاه سال، خرگوش کیک پز و همچنین در ساعت 17:30 ازتاریخ 30 اسفند ماه عصر یخبندان 4، ماداگاسکار 3، غذای دریایی، دوچرخه سوار، تام سایر، لورا، صخره مرجانی، افسانه ببر بزرگ جنگل، قهرمان دوست داشتنی، خانواده آشپز، جنگ ناشناخته ، راز مارکوپولو تا 14 فروردین به صورت روزانه پخش می شود.
در ادامه ساعت 23 در تاریخ 29 اسفندماه CH2A 4 فروردین ماه ، دوشیزه جین زیبا 5 فروردین ماه ، آرزوی کوچک 6 فروردین ماه به دنبال مار پیچ دم و 7 فروردین رنگ آسمان ، 8 فروردین رنگین کمان ، 11 فروردین باغ وحش به روی آنتن می رود.
و در روز یکم فروردین در ساعت HOP14 و در ساعت RIO 15:30  پخش خواهد شد.
 
*"مرد عنکبوتی شگفت انگیز" تا حضور فاطمه معتمدآریا در شبکه 3
شبکه 3 سیما در ایام نوروز در ساعت 20 از تاریخ 28 اسفندماه تا 16 فروردین فیلم های تبعدی محصول مشترک امریکا و کانادا و انگلیس و بلژیک و مبارزه با سیاه پوش محصول مشترک امریکا و انگلیس، عاشقانه ای برای سرباز وظیفه رحمت محصول سال 90 ، میراث بورن محصول امریکا، یک سفر بخصوص، مرد  عنکبوتی شگفت انگیز محصول 2012 امریکا، بار دیگرباران ، اینجا بدون من به کارگردانی بهرام توکلی، داستان محصول هند، بیا از گذشته حرف بزنیم،‌قهرمان تای چی 1 و 2 از چین، چند کوچه پایین تر ، جاسوس محصول مشترک فرانسه، انگلیس و آلمان، لبخند خدا، محافظین محله محصول آمریکا، آرزوهای بزرگ 1 و 2 محصول انگلیس و 3 کله پوک محصول امریکا برای علاقمندان در نظر گرفته شده است.
 
*از "ملوان زبل" تا "کیفر"
شبکه چهار سیما نیز در ساعت 18 از 26 اسفندماه تا 16 فروردین ما فیلم های سینمایی خارجی ملوان زبل، فلین بودن، بزرگ بی شکست، 38 شاهد، صدای مهیب، 11 گل، سلام شبح، در میان برف ها، انتقام سپید و پشتار و فیلم های ایرانی سوگند و تولید شبکه چهار و فیلم سینمایی کیفر کاری از حسن فتحی را در ایام نوروز برای علاقه مندان پخش خواهد کرد.
 
*"بازنده ها" به شبکه پنج می آید
شبکه پنج سیما در ساعت 13:30 فیلم های سینمایی خارجی بازنده ها، پرواز از دروازه اژدها، تعویض داستان باغ وحش، ربوده شده، سفر به سرزمین اسرار آمیز، مرگ آخرین، مثل یک آشپز، یک ببر بود و فیلم های ایرانی شرط اول، خسیس، سود چی گلستان و یک دماغ ناقابل را در ایام نوروز در نظر دارند.
 
*"ارژنگ و بردیا" به مرخصی شب عید می رود
همچنین شبکه آموزش در ساعت 11:20 به جز روز سال تحویل که در ساعت 8:30 پخش می شود.
فیلم های آخرین شب سال، مرخصی شب  عید، هفت سین، ظرف غذای استنلی، یکی بود یکی نبود، ارژنگ و بردیا، ساعت 25، آقای لازا، شهرام و بهرام، شکستن قالب، تیک تاک، دانش آموز دوکوبو، سالارخان، ماه قرمز، زهره ترک، چیزی که خدا ساخت، حباب، ستاره های روی زمین را از 29 اسفند تا 16 فروردین ماه به روی آنتن می رود.

 

نامدار بازدید : 13 شنبه 19 اسفند 1391 نظرات (0)

 

یک زوج خوش ذوق ایرانی جهت حمایت از سازمان یونسکو و زحماتشان اولین و بزرگترین لوگوی چوب کبریتی جهان رو ساخته اند.
یک زوج خوش ذوق ایرانی جهت حمایت از سازمان یونسکو و زحماتش اولین و بزرگترین لوگوی چوب کبریتی جهان را با نشان یونسکو ساخته اند. «اسم اثر صلح چوب کبریتی» می باشد و با شماره 421469 در سازمان رکورد های جهانی گینس نام نویسی شده تا ثبت شود.
اولین و بزرگترین لوگوی چوب کبریتی جهان
 
اولین و بزرگترین لوگوی چوب کبریتی جهان
 
اولین و بزرگترین لوگوی چوب کبریتی جهان

تعداد صفحات : 5

درباره ما
پارسی بمانیم!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    طرفدار کدوم تیمید؟؟؟؟
    زیبا ترین شهر سرزمین ایران از نظر شما ؟!
    آیا شما با حذف کشتی از المپیک موافقید؟؟؟!!!
    آمار سایت
  • کل مطالب : 182
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 44
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 48
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 64
  • بازدید ماه : 172
  • بازدید سال : 1,589
  • بازدید کلی : 9,966
  • کدهای اختصاصی